#امام_جواد_ع_میلاد
#امام_جواد_ع_امام_رضا_ع_مدح
گفت رفتم به عالمی دیگر
پیرفرزانه ای بوقت سحر
بود آن لحظه ذکر روی لبم
یا هو الاول و هو الآخر
گوئی آندم مرا مکاشفه ای
آمد ازبخت خوش چنین به نظر
باغ زیبا وبا صفائی بود
پر ز اشجار سبز و خوش منظر
می وزید عطر گل به جای نسیم
که نبودی ز بوی آن خوشتر
رودهایی روان و بس زیبا
آبشاری بلند و زیباتر
در میان کاخ با شکوهی بود
سنگ هایش زمرد و دُر و زر
دیدم آنجا شهی نشسته به تخت
وز ملائک به گرد او مهتر
داشت عِمامه ای بسر گفتم
کیست این پادشاه تاج به سر
هاتفی با ندای زیبا گفت
این شهنشاه هست پیغمبر
شال سبزی عیان بدور کمر
بر سرِ دوش عبا، قبا در بر
و جمالی که خواند در وصفش
سعدی آن شاعر سخن گستر
مه فرو ماند از جمال نکوش
در برش سرو خم نموده کمر
گفتمش کیستند در بر او
گفت زهرا و دیگری حیدر
گفتم آن نازنین تران گفتا
او شُبیر است و دیگری شُبّر
از سر لطف کردگار ودود
دیدم انوار چارده سرور
کز سر دست بوسی ایشان
آمده خیل انبیا یکسر
یکصد و بیست و چار هزار نبی
صف به صف در کف همه ساغر
گفتم این نهر پاک و زیبا چیست
گفت اینجاست چشمه ی کوثر
ساقی انبیا و خیل ملک
گشته جبریل و می زند شهپر
گفتم این شور و شادمانی چیست
چیست این نور های بس انور
راستی کیست او که شادتر است
گفت علی بن موسی جعفر
سِرِّ انوار پاک و نورانی
گویمت آنچه دیده ای به بصر
از سر لطف حق عطا گردد
پسری بر رضا به شادی و فر
حال همراه ما بیا بنشین
بین طلوع ستاره ای دیگر
از شعف شد وجود من مشعوف
منتظر مانده ام شود چه خبر
ناگهان حبرئیل داد ندا
مژده آمد ز خالق اکبر
آفریدم محمدی دیگر
چون محمد شه همایونفر
خلق گردید از رضای خدا
بر رضا پر ثمر نموده شجر
شد پدر ثامن الحجج آری
کوری چشم دشمن ابتر
گشت انوار قدسیان از شوق
گرد یک نازنین مه پیکر
همه انوار گرد او حائل
همه سرمست باده و ساغر
گوئیا گشته روز رستاخیز
وه چه هنگامه ای بسان محشر
کائنات از حضور او مسرور
همه دلداده ی چنین دلبر
لقبش شد جواد و گو چه لقب
از جوادالائمه بُد بهتر
پدری را که هست شمس شموس
پسرش هم شود چو قرص قمر
گل ریحانه چون شکفت شدند
دایه اش ساره ، مریم و هاجر
آمد آن دُرّ هشت بحر و سپس
گشت بحر و یم سه دُرّ و گهر
جود و احسان و بخشش و اکرام
عادت آن شه عطا گستر
مفتخر بر گدایی کویش
صد چو حاتم گدای چشم به در
زنده گردد مسیح از دم او
وز کلامش کلیم گویا تر
گشته مبهوت یوسف مصری
محو خال رخش چو کرده نظر
پور اَکثَم بُود به محضر او
کمتر از طفلِ در بر مادر
انبیا جز محمد اند همه
در بر او ستاده در محضر
سجده در سجده گاه بر رخ او
کار مهر و مه ست و هم اختر
پسر و کوثر امام رضاست
شه و سلطان طوس و هر کشور
نه خراسان که شاه عالم اوست
آن امامی که هست فخر بشر
چون سلیمان به مشهدش آید
از برای خرید انگشتر
خود ببیند که خیل طیر و وحوش
جن و انس اند بر درش نوکر
هر کسی کو گدای کویش شد
تاج شاهی نهاده اش بر سر
شاه و سلطان ماسوی آمد
کوثر حضرت رضا آمد
#جواد_کریم_زاده
@javadkarimzadeh