جانم حسن مظهر داور حسن جانم حسن سبط پیمبر حسن آنکه بود پُردل و شیر و شجاع شیر خدا ثانی حیدر حسن نیست کسی همچو حسن مادری زاده ی زهرای مطهر حسن احمدی و حیدری و فاطمی سجده گر درگه داور حسن خادم درگاه حسن جبرئیل ذکر ملک بوده مکرر حسن آنکه به میخانه ی عشق از ازل بوده می و باده و ساغر حسن شاه کرم مظهر جود و عطا در یم احسان دُر و گوهر حسن بازوی حیدر به همه جنگ ها قوت قلب یل خیبر حسن در صف صفین و جمل بی هراس بهر علی یک تنه لشکر حسن آنکه کند پِی شتر سرخ موی شیر جمل شیر دلاور حسن غائله ی جنگ جمل کرده است داده به کفار چو کیفر حسن صلح حسن پرچم کرب و بلاست همچو علی بر همه رهبر حسن صبر به نزدش سپر انداخته صبر و رضا راست چو مظهر حسن اوست که استاد ابالفضل هاست جان حسین است به پیکر حسن هست حسین دلبر نزد خدا نزد خدا مونس و دلبر حسن هست حسین سرور آزادگان بهر حسین سید و سرور حسن داشته هفتاد و دو یاور حسین لیک بُوَد بی کس و یاور حسن داشت حسین همسری همچون رباب سم جفا خورده ز همسر حسن نیست حسن کشته ی زهر جفا دیده بسی داغ ، مکرر حسن گشته حسن کشته ی در کوچه ها کشته شده از غم مادر حسن آه که زینب چو خبر دار شد کرد طلب طشت ز خواهر حسن ریخت برون لخته و خون جگر در بر خواهر چو برادر حسن سوخت چو از اخگر الماس ها گشت بسان لاله ی پر پر حسن سر چو به زانوی حسینش نهاد گفت که ای کشته ی خنجر، حسن ناله ام از ماتم عاشور توست ناله کند ناله ی بی مر حسن شکر سرم بر روی دامان توست گرفتی از مهر تو در بر حسن شُکرِ خدا نیست به کرب و بلا نیست تو را بیند بی سر حسن قاسم و عبدالله یار تو اند گو چه کند بهر تو دیگر حسن من ز غم مادر جان بر لبم هرچه شدی جان تو و زینبم @javadkarimzadeh