بسم‌ الله الرحمن الرحیم فاطمه ای که بر رُخش،ماه سجود می کند یا که ثنا و مدح او رب وَدود می کند همان حبیبه ی خدا که حق به یک اشارتش زیر و زبر ز خشم او بود و نبود می کند پشت نماز او زند صف سپه ملائکه فاطمه چون قیام کرد عرش قعود میکند کار تمام انبیاء،جلوه ی نور اولیا از گل روی فاطمه،جمله نمود می کند زان دم روح پرورش،زنده مسیح از دمش واز نفسش فرشته بو عطر وجود می کند درد و غم ار فزون شود ،خواه مدد ز فاطمه درد ز سینه میپرد ،غصه فرود می کند خیل فرشته و ملک ،به عشق صاحب فدک جان به فدای گُلرخ یاس کبود می کند هر که به دل ولای او ،داشت و از برای او جان بدهد به قله ی عشق صعود میکند اوست که جبرئیل شد خادم آستانه اش بعد نبی به فاطمه گفت و شنود می کند حال رواست ناکسی، به پای درب خانه اش که جبرئیل خادم است ، آتش و دود می کند فاطمه جان به هر نفس، مدح تو می کند جواد گه دمِ نوحه سر دهد ، گاه سرود می کند @javadkarimzadeh