💠
#چگونه_در_محلات_و_شهرخودمان_کار_فرهنگی_اثربخش_کنیم
✍️
#قسمت_بیست_و_چهارم
🔷 پیشنهاد آیت الله سیستانی به من در مورد مسائل فرهنگی شرمنده ام کرد.
از اینکه یک گوشه ای بنشینم و تماشا کنم بدم می امد. دوست داشتم بچه های محل را جمع کنم. ان روزها در محله ی خودمان و در مسجد آیت الله میلانی فعالیت میکردم. با دو سه نفر از نوجوانانی که برای نماز به مسجد می امدند کار فرهنگی را شروع کردم. آن سالها بیشتر فکر و ذکرم کار کردن در مسجدمحله ی خودمان بود. تا اینکه یک سفر به کرب و بلا مسیر زندگی ام را تغییر داد.
آن روزها هنوز صدام ملعون بر کشور عراق ریاست میکرد و رفتن به زیارت امام حسین علیه السلام در شهر کربلا به آسانی این روزها نبود. سال 1380 بود که به برکت همان جلسات فرهنگی که در مسجد محله مان داشتیم، موفق شدم به شهر کربلا سفر کرده و حرم مطهر سیدالشهدا را زیارت کنم.
در حاشیه همین سفر بود که با جمعی از دوستان موفق به دیدار حضرت آیت الله سیستانی شدم. دیدار این مرجع بزرگ تقلید در آن روزگار سخت، توفیق بزرگی برای من بود. در این دیدار از ایشان درخواست کردم برایم دعا کند تا خدا هر سال زیارت کربلا را نصیب من کند. اما آیت الله سیستانی با پیشنهاد بی نظیرشان دریچه تازه ای از فعالیت فرهنگی را بر روی من گشودند.
ایشان به من فرمودند: «هرچند زیارت امام حسین بسیار پر فضیلت و با ارزش است، اما بدان که عده زیادی از شیعیان محبین اهلبیت علیهم السلام در حاشیه شهر مشهد در فقر و تنگدستی زندگی میکنند. خوب است اگر شما امکاناتی دارید به این افراد یاری برسانید و به وضعیت آنها رسیدگی کنید. از حال آن ها غافل نشوید و هر طور میتوانید کمکشان کنید.»
فرمایشات آیت الله سیستانی برایم سنگین بود. درباره چیزی در شهر خودم صحبت کردند که تا آن موقع اصلا به آن توجه نکرده بودم. در مسیر بازگشتبه ایران مدام ذهنم مشغول بود که چگونه میتوانم برای مردمی که در حاشیه شهر و با درآمد کم زندگی میکنند، کمک کنم.
وقتی به مشهد رسیدیم، با سایر دوستانم مشورت کردم و تصمیم گرفتم برای خدمت رسانی به محله پنج تن شهر مشهد برویمو محله ی پنج تن از قدیمی ترینمحلات حاشیه ای شهر مشهد بود و آن سالها با محرومیت های فراوانی دست و پنجه نرم میکرد.
در همان ابتدای کار، یک صندوق تهیه کردیم که بچه های خودمان و سایر مردمی که به مسجد می امدند کمک های نقدی شان را داخل این صندوق می ریختند. ما هر هفته روزهای دوشنبه و پنجشنبه هزار عدد نان تهیه میکردیم و با کمک بچه ها درب خانه ی افراد نیازمند توزیع میکردیم. شورو نشاط فراوانی بین بچه ها برای خدمت رسانی ایجاد شده بود و همه سعی میکردند به شکلی در این کار سهیم شوند و مدام ایده های تازه ای برای انجام کار به ذهنشان می رسید.
بعد از مدتی متوجه شدیم که این شیوه ی توزیع نان ایراداتی دارد؛ مثلا نان اسراف میشد و یا بیشتر از نیاز افراد به آنها تحویل داده میشد. برای همین تصمیم گرفتیم کارت هایی را به اسم «ژتون نان» تهیه کنیم و به افراد نیازمند بدهیم. با جند نانوایی محله هم هماهنگ کردیم تا به کسانی که این ژتون ها را می آورند، رایگان نان بدهند. با این روش، افرلاد به اندازه نیازشان خرید میکردند و اسراف نمیشد.
با پول صندوق، کم کم کارهای دیگری هم انجام دادیم؛ مثلا بسته های موادغذایی و خشکبار آماده میکردیم و بین محرومان محله ی پنج تن توزیع میشود. این خدمت رسانی برای ما در حقیقت محملی بود برای شناسایی افراد علاقمند و با انگیزه و همین برنامه ها بود که جرقه ی اولیه تاسیس بیت المهدی را توی ذهن من ایجاد کرد.
✍️ ادامه دارد...
#عملیات_فرهنگی #کار_فرهنگی_تمیز #تبیین_مسائل_کلان_فرهنگی_و_محله_محور
#مرکز_رشد_و_توانمندسازی_جوانه #به_اضافه_مردم #خاتم_الاوصیاء_عجل_الله #به_توان_مردم
♻️
https://eitaa.com/javaneh_ir