پنجره‌ها واقعاً شگفت انگیزن. به نظر میان یه شیشه سادست که در برابر حشرات بهار، گرمای تابستون، بارون پاییز و سرمای زمستون، از خونه محافظت می‌کنه؛ ولی در واقع یه دره. دری که می‌تونی با باز کردنش تو دنیایی بزرگتر از فضای محدود و تکراری خونه، سرک بکشی. می‌تونی پیرمرد غرغروی سر کوچه رو ببینی یا پسر جذاب همسایه که داره از مغازه خرید می‌کنه. پسر بچه هایی که با جیغ و داد فوتبال بازی میکنن، دخترهای کوچولویی که پز عروسک های صورتی با موهای طلایی شون رو به هم میدن. یه عده لی لی بازی میکنن، دختر جوونی مشغول ناز کردن یه گربه نارنجیه. مرد میانسالی با لباس ورزشی مخصوص در حال دویدنه. این زندگی‌ها این لبخندها و شاید فریاد ها می‌تونه بخشی از تجربیات و شاید یه تیکه از روحت بشه اگه فقط پنجره رو باز کنی.