جبهه انقلاب اسلامی در فضای مجازی
https://eitaa.com/jebheh/23805 ⤴️ 📕 رمانِ اختصاصیِ #جنایت_خاموش 📖 قسمت۶۹ (بیتا) همان‌طور که با دس
https://eitaa.com/jebheh/23956 ⤴️ 📕 رمانِ اختصاصیِ 📖 قسمت۷٠ چهل و پنج دقیقه‌ای از حرکت ماشین گذشته بود که بیتا مقابل آپارتمانی پایش را روی ترمز گذاشت و رو به آبتین که سرش را از توی تبلت بالا آورده بود نگاه کرد: -پیاده شو مامان. آبتین با ناخن انگشت شست، داخل بینی‌‌اش را خاراند: -اینجا کجاست؟ بیتا بدون هیچ پاسخی سوئیچ را بیرون کشید و از ماشین خارج شد و به دنبال او پسر بچه هم پیاده شد. بیتا چند قدم به طرف آپارتمان برداشت و زنگی را در طبقه‌ی سوم فشرد. چند ثانیه‌ی بعد صدای گرفته‌ی زنی میان‌سال از صفحه‌ی آیفون به گوش آمد: -بله؟ بیتا بلافاصله صدایش را صاف کرد و جواب داد: -منزل آقای کرمی؟ صدا پاسخ داد: -بفرمایید. -می‌تونم چند لحظه بالا مزاحمتون بشم؟ -ببخشید شما؟ -عرض می‌کنم خدمتتون. با صدای تقِ باز شدن در، بیتا دست آبتین را گرفت و فوری وارد آپارتمان شد. ادامه دارد ⬅️ نویسنده✍ سفیرِ ستاره‌ها #⃣
جبههٔ انقلاب‌اسلامی در فضای مجازی
✊🏻 @jebheh