✅بخش سوم پرسش اینجاست که در ایران چه کار کرده‌‌اند؟ دهه ۱۳۴۰ یک گروهی از دانشگاه هاروارد می‌‌آیند برای کمک به نگارش برنامه عمرانی سوم و در سازمان برنامه‌وبودجه ایران مستقر می‌‌شوند. فارغ از اینکه اینها از دریچه برنامه‌نویسی رویکرد استعماری آمریکا را دنبال می‌‌کردند. یک روایت جالبی از مدیران این سازمان برنامه آن موقع دارند که خیلی روایت جالبی است و نشان می‌دهد نخبگان فراملیتی نئولیبرال -که درواقع همکاران ایرانی آنها بودند- چه مختصاتی دارند. روایت می‌کنند که نزدیک به تمام سمت‌‌های عالی سازمان برنامه ایران را فارغ‌‌التحصیلان خارج از کشور پر کرده‌‌اند. همکاران ایرانی ما کم‌‌هوش و فاقد قابلیت‌‌های برجسته‌اند، اما اینها با خود نشانه‌ حضور طولانی در خارج از کشور را دارند (کم‌‌هوش است منتها تحصیلکرده خارج است! آقا پرینستون درس خوانده، ساسکس درس خوانده، هاروارد‌ درس خوانده، شیگاگو درس خوانده.. نگاهش می‌‌کنید هرّ را از برّ تشخیص نمی‌‌دهد، ولی باید برنامه بنویسد برای کشور، سند بنویسد برای کشور چون در دانشگاه شیگاگو و خارج درس خوانده و خود این نشانه هوش سرشار است و ملاک دیگری لازم نیست!). می‌گویند این عده اکثرا به‌معنای واقعی در ایران غریب بودند، زیرا چندسال زندگی خارج از کشور -که برخی از آنان مدتی بسیار طولانی اقامت داشتند- باعث شده بود رنگ‌وبوی فرهنگ بیگانه را به خود بگیرند. این رنگ‌وبو نیز معمولا از جنبه‌‌های آرمانی یا حتی اسطوره‌‌ای این فرهنگ‌‌ها اخذ شده بود تا واقعیت‌‌های آن. می‌‌گویند واقعیت غرب را هم نفهمیده‌اند؛ می‌‌بینید؟ طرف رفته آمریکا پست‌‌دکتری گرفته است. می‌‌آید انگلیسی حرف بزند، اصلا بلد نیست بنده خدا کلمات عادی را تلفظ کند و فاجعه می‌آفریند و آبروریزی می‌کند. حال با این مختصات تحصیلکرده فرنگ است. راست می‌گویند که فردی با این مختصات قطعا به درک صحیح و دقیقی از غرب هم نمی‌رسد و آنچه سوغات می‌آورد، توهمات ذهنی خودش است. پل فایرابند که فیلسوف علم است، تعبیر جالبی در این‌باره دارد. من این را در مقدمه کتاب علم و عقلانیت نزد پل فایرابند که آقای دکتر مقدم حیدری -استاد ما در دوره دکتری- نوشته‌اند، خواندم. فایرابند می‌‌گوید این دانشجویان که از کشورهای آسیایی و آفریقایی می‌‌آیند در آمریکا تحصیل می‌‌کنند، محو زرق و برق خیابان‌‌های آمریکا می‌‌شوند و از آنجاکه زبان هم درست بلد نیستند و دچار یک حقارت طبیعی می‌شوند، اساتید مثل پیامبرانی اینها را به هر مسیری که دوست دارند، هدایت می‌‌کنند. گروه هاروارد در ادامه روایت خود از مدیران سازمان برنامه‌وبودجه ایران می‌گوید آنان تحت شرایط ایجادشده یا به‌دلیل ویژگی‌‌های شخصیتی خود، نقش نمایندگان الگوهای فرهنگ غرب را گرفته‌ بودند که البته خود هم به‌طور کامل آنها را نفهمیده بودند و خود را با این الگوها به‌صورت ناقص هماهنگ کرده بودند. آنها اغلب هیچ نشانی از همدردی ملموس با واقعیت‌‌های زندگی در ایران نداشتند و بیشتر بر مقیاس ارزشی نادرستی مبتنی بودند. @jebhetse