✅بخش چهارم این یک روایت آمریکایی از غرب‌‌زدگی مدیران سازمان برنامه ایران در دوران پهلوی است؛ اما سوال این است که آیا ما از این غرب‌‌زدگی در نظام برنامه‌‌‌ریزی خودمان خلاصی پیدا کرده‌ایم؟ متاسفانه پاسخ من منفی است. چقدر این تعبیر حضرت امام(قدس‌سره) دقیق بود که فرمودند ما از شر رضاخان و محمدرضا خلاص شدیم، لکن از شر تربیت‌‌یافتگان شرق و غرب به این زودی‌‌ها نجات نخواهیم یافت؛ و جهت اطلاع‌تان نجات نیافته‌‌ایم! هنوز بر من مشخص نیست و واقعا من نمی‌‌فهمم و اگر کسی می‌فهمد بیاید به من توضیح بدهد که وقتی علوم انسانی غربی در تضاد آشکار با علوم انسانی اسلامی است، وقتی آنچه در آنجا دارند تدریس می‌‌کنند، در تضاد آشکار با منافع ما و مبانی ما قرار دارد، کارکردش برای حل مسائل یک جامعه و فرهنگ و اقتصاد دیگری است، چرا ما جوانان‌مان را بورس ‌می‌کنیم می‌فرستیم بروند آنجا علوم انسانی یاد می‌‌گیرند و برمی‌‌گردند اینجا و به آنها مسئولیت می‌‌دهیم، کرسی استادی می‌‌دهیم؟ حالا در حوزه فنی اشکال ندارد، ما می‌‌گوییم بروید یک فنی یاد بگیرید بیایید. یا با خودمان شوخی داریم، یا حرف‌‌هایی که می‌‌زنیم واقعیت ندارد، یا خودمان را مسخره کرده‌‌ایم. معنی این کار را من نمی‌‌فهمم. یا علوم انسانی غرب را ما قبول داریم؛ مبانی‌اش را، کارکردش را، سوار شدن این نرم‌‌افزار روی ماشین ایران را قبول داریم، بسیار خب. بفرستیم دانشجویان‌مان در غرب علوم انسانی بخوانند و هرکس هم از خارج آمد، یک احترام ویژه‌ای به او قائل بشویم و بگوییم شما که در غرب اقتصاد خوانده‌‌اید و ایده‌آل و آرمان ما رسیدن به همین اقتصادی است که در شیکاگو تدریس می‌شود، شما تشریف بیاورید اقتصادمان را بدهیم شما برایش برنامه‌‌ریزی کنید، شما که در ادینبرو سیاست خوانده‌اید، سیاست‌مان را شما بفرمایید تدریس کنید. یک موسسه‌‌ای است به نام حامی علوم انسانی که توسط جمعی از ایرانیان تحصیلکرده در آمریکا و اروپا ایجاد شده است. بروید ببینید در کدام حوزه‌‌ها دارند بورس می‌‌کنند و دانشجوی ایرانی را به آمریکا و اروپا اعزام می‌کنند؟ ببینید در چه حوزه‌‌هایی دانشجو می‌‌فرستند به غرب که تحصیل کند و برگردد؟ اینجا هم که الحمدلله نفوذ دارند و در نظام تصمیم‌‌گیری کشور، نظام برنامه‌‌ریزی کشور، نظام علمی کشور این افراد را نفوذ می‌‌دهند. پرسش مهم‌تر این‌که چرا ادبیات تولیدشده توسط دانشمندان علوم انسانی غرب، کتب درسی و مرجع فکری دانشجویان ما در معتبرترین دانشگاه‌‌های ما باید باشد؟ چرا ما باید دانشجویان‌مان را عادت بدهیم به حفظ و یادگیری این کتاب‌‌ها و اجازه ندهیم که واقعیات مسائل کشورمان را بدانند؟ پل ساموئلسون جمله‌‌ای دارد که به نظر من خیلی دقیق است. می‌‌گوید اگر بتوانم کتب درسی اقتصاد یک کشور را بنویسم، دیگر برایم مهم نیست که قوانین و پیمان‌‌های آن کشور را چه کسی بنویسد. حالا شما ببینید کتب اقتصادی که دانشگاه ما تدریس می‌‌شود، نوشته چه کسانی هستند. اینها مسلط هستند بر ما؛ شوخی است که ما بگوییم جریان انقلابی رفت دولت و مجلس را گرفت، دیگر ما انقلاب می‌‌کنیم. نه آقا! جناب ساموئلسون کاملا درست می‌‌فرمایند! مهم نیست که شما در مجلس باشید، در دولت باشید؛ آنچه تعیین می‌کند سیستم شما در کدام جهت حرکت کند، نرم‌‌افزاری است که در ذهن نخبگان شما نصب می‌‌شود. نئولیبرال‌‌ها در این کشور چنان قدرتمندند، چنان شبکه‌ای دارند، چنان نفوذی دارند در تمام ارکان کشور که باورتان نمی‌‌شود. اگر انقلاب اسلامی می‌‌خواهد تداوم پیدا کند، اگر می‌‌خواهیم با استعمار مبارزه کنیم، با استعمار فرانو مبارزه کنیم، مبارزه در همین دانشگاه است. @jebhetse