‍ 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 به نام خدا 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 « اَلسَّلامُ عَلى مَنْ بَكَتْ عَلى جَسَدِ اَخيهـا بَيْنَ الْقَتْلى ، حَتّى بَكى لِبُكـائِهـا كُلُّ عَدُوّ وَ صَديق ، اَلسَّلامُ عَلى مَنْ تَكَفَّلَتْ وَاجْتَمَعَتْ في عَصْرِ عـاشُوراءَ بِبَنـاتِ رَسُولِ اللهِ وَ اَطْفـالِ الْحُسَيْنِ، و َقـامَتْ لَهَا الْقِيـامَةُ في شَهـادَة الطِّفْلَيْنِ الْغَريبَيْنِ الْمَظْلُومَيْنِ... » 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 عصر عاشورا هنگامی که حضرت زینب سلام الله علیها مشاهده کرد حضرت امام حسین علیه السلام روی زمین افتاده و دشمنان اطراف پیکر وی را با هدف کشتن ایشان گرفته‌اند، از خیمه بیرون آمد و پسر سعد (فرمانده لشکر دشمن) را این گونه مورد خطاب قرار داد: «یابن سَعد! اَیقتَلُ اَبُو عبداللّه وَ اَنتَ تَنظُرُ اِلَیهِ؟» فرزند سعد! آیا ابوعبدالله کشته می‌شود و تو تماشا می‌کنی؟! (نظری منفرد، قصّه کربلا، ص۳۷۱) او هیچ جوابی نداد و حضرت زینب سلام الله علیها فریاد برآورد: «وَا اَخاه! وَا سَیدَاه! وَا اَهلِ بَیتَاه! لَیتَ السَّمَاء انطَبَقت عَلیَ الاَرض وَ لَیتَ الجِبَال تَدَکَدکَت عَلیَ السَهل» «وای برادرم! وای سرورم! وای اهل بیتم!‌ ای کاش آسمان بر زمین واژگون می‌شد! و ای کاش کوه ها خرد و پراکنده بر هامون می‌ریخت.» (سیدبن طاووس، اللهوف، ص۱۵۹ و ۱۶۱؛ سید عبدالرزاق موسوی، مقتل مقرم، ترجمه عزیز الهی کرمانی، ص۱۹۲) وی هنگام رسیدن بر بالین برادرش چنین گفت: «خدایا! این قربانی را از ما بپذیر!» (علینقی فیض الاسلام،خاتون دوسرا، ص۱۸۵) نیز نقل شده است که رو به سوی مدینه نمود و خطاب به حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گفت: «وا محمّداه! بَناتُک سَبایا وَ ذُرّیتُک مُقَتّله، تسفی علیهم رِیحُ الصّبا، و هذا حُسینٌ مجزوزُ الَّرأسِ مِنَ القَفا، مَسلُوبُ العمامِةِ و الرِّداء...» ای پیامبر! اینان دختران شمایند که به اسیری می‌روند. اینان فرزندان شمایند که با بدن‌های خونین، روی زمین افتاده‌اند و باد صبا بر پیکر آنان می‌وزد! (ابو مخنف، مقتل، ص ۲۵۹؛ مجلسی، بحار ، ج ۴۵، ص ۵۹) ای رسول خدا! این حسین است که سرش را از قفا بریده‌اند و عبا و ردایش را به غارت برده‌اند. پدرم فدای کسی که سپاهیان او را غارت کردند، سپس خیمه‌گاهش را سرنگون ساختند! فدای آن مسافری که دیگر امید بازگشتش نیست!» (مجلسی، بحار، ج ۴۵، ص ۵۹) سخن‌ها و ناله‌های وی، دوست و دشمن را تحت تأثیر قرار داد و همگان را به گریه وا داشت. (طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج ۵، ص ۳۴۸ - ۳۴۹؛ مجلسی، بحار، ج ۴۵، ص ۵۹) 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 جان و دلم فدای تو ای دلبرم، حسین دیگر رسیده است دم آخرم حسین من رو به کربلای تو خوابیده ام اخا دیدار من بیا، پسر مادرم حسین چیزی نماند از تو بجز کهنه پیرهن این یادگار توست کنون در برم حسین یک سال و نیم رفته ز عمر و نمی شود درد نبودنت بخدا باورم حسین یک سال و نیم مثل رباب تو می زدم بر صورتم، ز داغ علی اصغرم حسین پیچیده است وقت اذان توی گوش من الله اکبرِ علی اکبرم حسین یادم نمی رود که صدای تو قطع شد افتاد دلهره به میان حرم حسین بالای تل دویدم و دیدم که، می خوری… …شمشیر و نیزه، پیش دو چشم ترم حسین غارت شروع شد همه در خیمه ریختند بردند گوشوار من و زیورم حسین چهره کبود بود شب غارت حرم هر دختری که بود به دور و برم حسین در کربلا زدند به پیشانی تو سنگ در شام سنگ خورد همه پیکرم حسین هر چه گذشت بین محل یهودیان با خود به زیر خاک سیه می برم حسین … 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 سلام علیکم فرا رسیدن سالروز شهادت مظلومانه عمه سادات، عقیلة بنی هاشم ، شریکة الحسین، اسوه صبر و مقاومت، راوی قیام عاشورا و حافظ خون شهیدان کربلا، حضرت صدیقه صغری ، زینب کبری سلام الله علیها را تسلیت عرض می نمایم.