تا بشکنند این ساقه‌های ارغوانی را کشتند اول با قساوت باغبانی را از عطر این بوته، جهانی تا ابد مست است گل_بوته ای که بر نمی تابد خزانی را آه از غروبی که به خونی پاک آغشته است، آبستن است اندوه‌هایی ناگهانی را... آه ای کسی که به هوای چند تا سکه، با کام تشنه ذبح کردی آسمانی را، می‌خواستی بر شیشه عمرش بکوبانی، اما شکستی شیشه ی عطری جهانی را... (آرزو)