تروای فرهنگی پیرامون انتشار آثار انحرافی روشنفکران دین‌ستیز/شماره ۱ [صفحه ۲ از ۲] @rozaneebefarda 🔻🔻🔻 آیا عجیب نیست که در فضای نشر در جمهوری اسلامی، تقی‌زاده را فردی وطن‌پرست و با ایمان و قانون‌مدار و ضدبیگانه معرفی می‌کنند؟! 🔻هرچند بیان تمامی اغلاط کتاب مذکور در این مجال نمی‌گنجد ولی برخی از مهمترین ادعاهای مخدوش کتاب به شرح ذیل مطرح می‌شود: «تقی زاده از عقلای قوم در مجلس بوده و رفتار سنجیده داشته و بیهوده سخن نمی گفته است»(ص140-141) «پناهندگی تقی زاده به سفارت انگلیس در جریان استبداد صغیر نشان از وابستگی او به بیگانه نبوده و همانند سنت بست نشینی از سر استیصال بوده است»(ص151) «هم دستی تقی زاده در ترور مرحوم بهبهانی اتهامی بی مدرک و کینه توزانه از سوی دشمنان او بوده است»(ص160) «استخدام تقی زاده در واحد تبلیغات آلمان در جنگ جهانی اول آسیبی به روحیه ملی گرایی او نمی زند»(ص166-167) البته نکات منفی این کتاب فقط محدود به ترویج تقی زاده نیست و در جای جای آن به ستایش‌گری از پهلوی و نیز هجمه به علمای بزرگ شیعه پرداخته‌اند! در کتاب ادعا شده هدف واقعی از نهضت عدالتخانه در حکومت استبدادی رضا خان محقق شده است و حکومت کودتایی رضاخان که علاوه بر ننگ استبداد ننگ وابستگی به بیگانه را بر پیشانی داشت را برآورنده اهداف نهضت عدالتخانه معرفی می کند: «مهم ترین مطالبه نهضت مشروطه ایران، یعنی تاسیس عدالتخانه، توسط رضا شاه و وزیر کاردانش میرزا علی اکبر خان داور محقق شد.»(ص8) همچنین یکی از رویکرد های اصلی کتاب هجمه به علمای راستین است که تحت عناوین مختلف به آنان هجمه می شود، در جایی از کتاب با هجمه به مرحوم ملا علی کنی به عنوان قهرمان مبارزه با قراردادهای استعماری در دوران قاجار بالاخص قرارداد ننگین رویتر ایشان را مخالف مدرن سازی کشور معرفی می کند، و در مقابل کسی مانند حسین خان سپهسالار را که امضا کننده اصلی قرارداد استعماری رویتر بود را پرچم دار مدرن سازی کشور معرفی می کند: «ما در کل دوران قاجار نه با به اصطلاح استبداد، بلکه کاملا برعکس با «کسری اقتدار» و در مواقعی حتی با «فقدان اقتدار» پادشاه مواجه ایم، به عنوان مثال، آنچه موجب ابتر ماندن اقدامات سپهسالار در مدرن سازی کشور شد فقدان اقتدار ناصرالدین شاه در برابر نیروهای مخالف اصلاحات سپهسالار به زعامت ملا علی کنی است.»(ص9) در جایی دیگر نیز علما و روحانیت را ضد تجدد معرفی کرده و به عنوان شاهد به نامه مرحوم میرزای شیرازی صاحب فتوای تاریخی تنباکو استناد کرده و دغدغه ایشان بر عدم اختلاط مسلمانان با کفار را که مقدمه نفوذ استعمارگران است را این چنین تخطئه می کند: «تجدد و راه های دستیابی بدان، در نگاه بسیاری از علمای وقت، اساسا کفر بود و این موضوع را میرزای شیرازی صریحا در تلگرافی به ناصرالدین شاه ابراز داشت. او درباره ی عواقب حضور فرنگیان در ایران و هم نشینی ملت با آنان و لمس تجدد می‌نویسد»(ص300) در ادامه هم تقی زاده معلوم الحال را به عنوان فردی قانون مدار معرفی کرده و روحانیون مخالف او را قشری و متعصب معرفی می نماید: «تقی زاده با وجودی که بنابر مصلحت گاهی قبول یا سکوت می کرد، از اساس نگاهی سیاسی بر مبنای قانون داشت؛ برای او تعصب معنایی نداشت، اما در نگاه روحانیت وقت، تعصب به معنای ایمان بود و گذر از آن کفر محسوب می شد»(ص301) در پایان این کتاب نیز گرداورنده اصلی آن که تلاش وافری در تطهیر تقی زاده نموده است و نقش اسطوره ای برای او ترسیم کرده است؛ نسبت به روشنگری های تاریخی درباره کارنامه سیاه تقی زاده حساسیت نشان داده و صریحا این روشنگری ها را با بهانه های «واهی و مبتذل و عمدتا سیاسی»(ص352) می داند و صریحا به بیانات مقام معظم رهبری در مورد تقی‌زاده اینچنین کنایه می‌زند: «در میان تخریب های بسیاری که در تاریخ معاصر جامعه کوتاه مدت و کلنگی ایران، از صدر مشروطه تا کنون، به ویژه در چهار دهه ی اخیر، از اکابر کشور صورت گرفته است، شاید هیچ تخریبی شدیدتر، بی محاباتر، سهمگین تر و ادامه دار تر از تخریب تقی زاده نبوده است....به رغم اینکه قریب به شش دهه از زمان مرگ او در 8 بهمن 1348 گذشته است، هجمه ها به او نه تنها فروکش نکرده، بلکه در مواردی شدیدتر هم شده است؛ بطوری که حضور نمادین او در منازعات سیاسی روز، همچنان به وضوح مشهود است؛ تو گویی که از قرار بنا نیست تقی زاده به تاریخ بپیوندد.به عبارت دیگر می توان گفت که تقی زاده هنوز با ما معاصر است؛ چون حملاتی که گه گاه علیه او صورت می گیرد،نه نوعا از سنخ حملات مورخان در مجادلات بی‌پایان تاریخی، بدان شکل که فی المثل در آثار سید احمد کسروی و فریدون آدمیت مشاهده میکنیم، بلکه حملاتی از سوی سیاسیون اثرگذار و درگیر در معادلات روز قدرت در بالاترین سطوح است.»(ص354) 🔘روزنه: https://eitaa.com/joinchat/2032861191C0a0a43a053