🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 🔹 🔶 تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد 🔶 وجود نازکت آزرده گزند مباد دیروز مشهد بودم در آخرین لحظات برگشت با خبر شدم حاج علی به علت صدمات جبهه در بیمارستان بستری شده تا حرم با عجله رفتم نمیدونستم چیکار کنم مقابل ضریح یه خادم مسن ایستاده بود و شال سبزی هم به گردن داشت. جلو رفتم وسلام کردم. گفتم آقا سید میشه برگردی سمت ضریح امام هشتم و برای سلامتی فرمانده ما دعا کنی. اون آقا سید هم با روی خوش پذیرفت و فرمود خودت هم امام رضا(ع) را به مادر جوانش فاطمه(س) و فرزند جوانش حضرت جواد(ع) قسم بده که از خدا شفای فرمانده رو طلب کنند. رفتم سمت بالای سر حضرت و به هر زحمتی بود جایی رو پیدا کردم و دو رکعت نماز برای سلامتی فرمانده خواندم . رکعت آخر نماز بود که سر و صدای خادم ها میومد. انگار داشتن دور ضریح رو خلوت میکردند. نمازم رو که سلام دادم دیدم هیچکس دور ضریح نیست. خودم رو به ضریح چسبوندم و دستهام رو داخل کنگرهاش قفل کردم و از صمیم قلب و به نیابت از همه ی همسنگران برای شفای فرمانده دعا کردم. وقتی به ضریح چسبیده بودم یک لحظه ذهنم پرواز کرد به روزهای . روی بلندی های شاخ شمیران. حاج علی اونجا بد شیمیایی خورد اما خدا نگهدارش بود. بارها شد که شوخی و جدی به حاج علی عرض شد.. حاج آقا یه خورده به خودت برس و استراحت هم بکن. ایشون میفرمود: وقت برای استراحت زیاد است اما توفیق خدمت به دین خدا و سربازی نایب امام زمان علیه السلام معلوم نیست پیش باشه. برای شفای کامل علمدار حاج علی فضلی صلوات و حمد شفا هدیه کنید 🍂🌹🌹کانال الوارثین بچه های تخریب لشکر 27