فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پاییز بی‌رحم این آخرین برگ امیدم را از شاخه‌‌‌ی لرزان دستان نحیفم بازهرخندی بر زمین انداخت باور کنم که سهم من برجای آغوشت یک تار مو یک بوسه و یک شانه‌ی تنهاست برخیز ای زیبا برادر مانند خورشید روشن‌کن این مِه‌گون فضای ساکت و تاریک و سردم را