فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. . منه حموده خالق این اثر است ؛ روزگاری با خودم فکر می‌کردم اگر روزی قرار شد از شر این‌همه سیمان که درون شهرها ریخته‌ایم خلاص شویم باید چه کنیم ؟ حالا او نشانم داد که ذغالی سیاه‌تر از چهره‌ی سیمان‌ها بر می‌داریم و نقاشی‌اش می‌کنیم ... او نه فقط ویرانه را ساخته و آباد و محل جمع شدن کرده بلکه با ویرانه‌های درون ما هم همین می‌کند نقاشی‌های او جان دارند و ریشه‌ی کین‌توزی برآمده از بی‌هنری را می‌خشکانند منه از هرکجا بی‌خبر است و گویا با ما گفت و گویی جز از خودش و غم پهناوری که بر او می‌گذرد ندارد ولی او چه شاد و آرام است ... معنی مردن ز طوطی بد نیاز انگار به من می‌گفت اگر می‌خواهی رمز اینکه دامنم به سیل حوادث تر نشده است را دریابی کمی جلوتر بیا و مرا بیشتر بشناس ! او بجای آنکه از نشان گلوله بترسد و از یادآوری آن ابا کند به جای گلوله‌هایی که بر دیوار و بر جان او نشسته است هم فکر کرده است کودک درون مرا کشتید و حالا من انقدر بزرگ شده‌ام تا همه‌ی هستی را بر زیر پایم درنوردم و همه‌ی هستی را هم‌پای غمی که یک‌سره بر کام من ریختید به‌درون خود بکشم! گوش و هوش ما را این پرسش نمی‌رباید که شاعران ما دست از هنر کشیده‌اند و می‌خواهند سلاح به دست بگیرند و منه سلاح و جنگ را به گوشه‌ای انداخته و با ذغال و گچ راه بیکرانگی را نشانمان می‌دهد !؟ آه شاعران هرجا که باشند خوبند ولی امان از مردم فلسطین و خبرنگاری که همه‌ی حوادث را رها کرده و خبر داغ و دست اول را نشانمان می‌دهد او راست می‌گوید که هنر یعنی جمه بین اضداد و تناقضات کردن ! زندگی و منش پهلوانی یعنی بدانی و