باسمه تعالی اعتراف ؛ بالاخره هر یک از ما دلبسته‌ایم دلبسته‌ایم یعنی زنده‌ایم و بدون آن نمی‌ماندیم مثل همه‌ی خودخواه‌هایی که خودشان را کشتند خب ؛ من مریض شده‌ام در شبی که هوای سرد از همیشه متعادل‌تر شده بود تا همینجا باید متوجه شده باشید چه می‌خواهم بگویم حرفم را زدم من آدم مغروری‌ام و اعتراف برایم سخت است همین حالا که کسی از اینکه در هوای به این خوبی کاپشن پوشیدم جا خورد و چشم درشت کرد ( بعلامت تعجب ) خودم را گم و گور کردم یا همین چند شب پیش داشتم می‌مردم و همه‌ی فکر و ذکرم این بود که کسی مرا در آن حالِ یک قدمی مرگ نبیند اما هنوز اعتراف نکرده‌ام صبر کنید می‌گویم دیشب دلم گرفت نمی‌دانم از کجا ولی گرفت و خواستم کسی نفهمد فریب خورده‌آید اگر باور کنید اسم این‌ها اعتراف باشد نه نیست و اگر اعتراف کنم خوب می‌شوم بارها تجربه‌اش کرده‌ام ولی هنوز باور نمی‌کنم این یکی دیگر از مریضی‌های من است آخر تا حالم خوب شد شک می‌کنم و می‌گویم مریضی مریضی است وبا دوا خوب می‌شود هه! خب بنظرتان اعتراف کنم و زنده بمانم ؟ و خواسته غرورم بشکند و یا ناخواسته غرورم بشکند؟ البته فرض این است که مرده‌ها غرور ندارند ولی اشتباه می‌کنند اصلا آدم بدون غرور نمی‌میرد ببینید چقدر طفره رفت تا اعتراف نکند هه! من دیشب ناراحت شدم و غرورم اجازه نداد سرپا بمانم لذا رفتم زیر پتو و دراز کشیدم و این اول قدم مردن است یعنی همه مرده‌ها افقی‌اند بعد خوابیدم و بی‌جان و رمق افتادم و بدنم سرد شد و این همه می‌دانیم قدم دوم مردن است و قدم سوم همین‌جاست که حقیر در خدمتتان است دعا کنید خوب شوم یعنی اعتراف کنم که این‌کار فقط از خدا ساخته است واگرنه همه عهد شکنان می‌دانند مغرورند و دروغ می‌گویند فکر کنم اسم خدا که آمد اعتراف کردم من عهد شکسته و دروغ گفته‌ البته منظورم این نیست که خلاف واقع گفته‌ام نه بهتر است بگویم دروغ رفته‌ام لذا مریض شده‌ام Eitaa.com/jeeeem