#رویایقاجار
پارت۴۹
_ بگذریم. بهار میگفت داری به آینده ناامید میشی
~ من. نه. قبله عالم فقط
_ فقط چی
~ من وقتی میبینم سلطانمون داره اذیت میشه و بخاطر من داره این کارهارو میکنه چاره ای جز اینکه کنار بکشم ندارم
_ این چه حرفیه جیرانم من خودم دوست دارم این پسرم وارث تاج و تختم باشه
~ خیلی ممنون قبله عالم ولی بازم میگم من راضی به ناراحتی شما نیستم
_ نه نترس من ناراحت نیستم و نمیشم
.......
لبخندی بهم زدیم و خیره نگاه کردیم
......
#بهار
داشتم با گلنسا حرف میزدم که دیدم جیران وارد شد
.....
؛ سلام آبجی
+ سلام
~ سلام دخترا خوبین محمد کجاست
؛ هیچی تو اتاق خسته شد خوابید
+ چه خبر
~ هیچی فردا مراسم اعدامه
+ اعدام کی صدر اعظم؟
~ آره اگه کارهایی که به اون خواجه گفتیم مو به مو انجام بشه فقط میترسم جا بزنه