🔸محمّد، پیش از بعثت، هر سال به مدّت یک ماه در حراء «تَحَنُّث» میکرد، و فقرایی که پیش او میآمدند، اطعام میکرد. پیش از آنکه به خانه برگردد، به کعبه میرفت و هفتبار، آن بنای مقدّس را طواف میکرد.
این رفتار روحانگیز، جلادهندهٔ جان و روح و دورکنندهٔ دَنَسها از حصار و برج و باروی «جان» ادامه داشت، تا اینکه آن هنگامِ شگفت و دگرگونکننده «جان»ها و جهانها فرارسید.
🔸از سوی پروردگار عالمیان، فرمان یافت، فراخیزد و مکرمتهای اخلاقی را در میان بشر بگستراند و همگان را از این شهدهای نابی که شبان و روزان دوران «تَحَنُّث»، پرهیز و پرستش خدای یکتا، چشیده و روح و روان خود را به آن زیبها و زیورها آراسته، به دیگران بچشاند و فصلی نو، در زندگی آنان پدید آورد.
🔸محمّد، زلال، رَخشانروح، خوشسیرت، زیبارفتار، بهجانانپیوسته، از سوی خدای متعال، پسندیده و برگزیده شد و فرمان یافت بر کرسی نبوّت فرا رود و به دعوت مردمان، به ناب توحید و دوری از بتان، بتان درون و برون، بپردازد.
🔸این رسالت بزرگ، از آن آنی آغاز شد که محمّد در حراء بود و در کار راز و نیاز و نام بردن خداوند به بزرگی و بیهمتایی، که ناگاه «حق» او را دریافت و به او گفت:
محمّد، تو رسول خدا هستی.
محمّد میگوید: من ایستاده بودم، به زانو درآمدم، شروع به خیزیدن کردم، شانههایم میلرزید.
🔸پس از این رویداد شگفت، به خانه رفتم؛ درحالیکه میلرزیدم؛ به همدم و همراه خود، خدیجه، گفتم: مرا بپوشان.
مرا پوشاند، تا اینکه آن حالت ترس و دهشت از من دور شد.
دوباره ««حق» پیدا شد. ندا آمد، صاحب ندا گفت:
محمّد، من جبرئیل هستم و تو فرستاده و رسول خدا.
پس از آن گفت: بخوان
گفتم: چه بخوانم؟
رسول خدا فرمود: مرا سهبار، چنان فشار داد که توان از من برفت.
پس از آن گفت: بخوان به نام پرودگارت که آفرید.
خواندم.
درود خدا، ملائکه و همه باورمندان بر محمد بادا،
گل سرسبد آفرینش.
◽️ پژوهشگاه فقه نظام
🆔
@jiiss_ir