شب شهادت به یکی از مجالس عزاداری رفته بودم. نه مداح جلسه و نه دیگران، افراد ناشناخته ای نیستند اما من تقریبا یک سال می شد که به جلساتشان نرفته بودم. تصور می کنم که رویه شان خیلی عوض شده و مع الأسف شاید خودشان این تغییر را رشد تلقی کنند، اما در حقیقت اگر بر فرض محال دست اهلبیت پشت این مجالس نباشد، همین تغییرات وحشتناک می تواند در نابودی حیثیت شیعه نقش آفرین باشد. موضوع چیست؟ از اینجا شروع می کنم: رفتار هر انسانی جلوه گر حقایق وجود اوست و همینطور هر مذهب و هر دینی تنها در آنجایی کاملا جلوه می کند، که مجموعه رفتار هایی را به عنوان رفتار ایده آل معرفی کند؛ حال امروزه همه دین داران دنیا کم و بیش با چالش درباره ارزش ها دینی و اینکه الگوی مطلوب دینی را کجا بیابند مواجه اند؛ بالاخره دین ما هم نه شرایطی مثل مسیحیت دارد و نه هنوز ظهور اتفاق افتاده؛ پس این چالش طبیعی ست. اما نکته ی مهم این است که خود این چالش گوشه ای از پدیده ای بزرگتر است به اسم آخرالزمان که اصلا قرار است ایمان داشتن در آن مثل آویزان شدن از شاخه خار باشد، پس اگر خدای نکرده ما آنطور شیعه را جلوه بدهیم که آل سعود می خواهد، انگار ناخواسته یکی از آن خار های شاخه «قتاد» شده ایم. واضح تر بگویم: چهره ای که روضه خوان از حضرت زهرا سلام الله علیها ترسیم می کند، چهره خانمی ست که بیشتر از خیلی چیز های دیگر، دغدغه های معمولی زنانه دارد و حتی ظاهرا خیلی از خصوصیات زنان امروزی را هم دارد و حالا شوهرش داغدار است؛ هویتی که برگزار کنندگان به عنوان هویت شیعی از خود بروز می دهند، در یک سری رفتار های تقریبا بی منطق و درگیری مذهبی با اهل سنت خلاصه می شود؛ این نوع تبلیغ به شدت ضعیف برای اهل بیت، تنه به تنه داستان های جعلی تورات درباره پیامبران و یا احادیث عایشه درباره پیامبر می زند. تصور من این است که اتفاقا فرزندان خلف همان عایشه این محتوا های مسوم را به خورد شیعیان ساده می دهند، و اتفاقا در آن هیئت محترم، مطالبی مطرح شد که خیلی شبیه به آن چیزی بود که به طور مشخص، آل سعود در حال حاضر آن را دنبال می کند. بار اول نیست که با این طیف از اشخاص مواجه می شوم، اما تعجبم از این است که همان مداح و همان افراد نام آشنای مورد نظر، چگونه طی این مدت، روندی را طی کرده اند که می شود اطمینان کرد دست پشت پرده ای این روند را مهندسی کرده. البته باز هم معتقدم که عمل صالح مخلصانه حتی اگر چندسالی دچار آسیب هایی باشد، باز خیرش بسیار بیشتر است. اما به هر حال، من دست پنهان آن دشمن ناشناخته را، در شعر های شاعر و روضه خوان و در اظهارات یکی از بزرگتر های آن جمع دیدم. من آن ها را می شناسم و می دانم شخصیتی دارند از جنس «بچه های پایین شهر» و نمی توانم مظنون شوم، اما جای تأسف است که نه اقبال عمومی روحانیون به مخاطبین هیئات و نه تلاش فکری در جهت «جنگ روایت ها» آنقدر نیست که منجر به صیانت از این برادران ساده دل بشود. امید دارم که از دست ما هم کاری بر بیاید ان شاءالله