تا سیه‌روی شود هرکه در او غش باشد (۲) گفت که بگذاریم یک سخنران هرچه خواست بگوید، و به مخالف او هم دیگربار مهلت سخن داده شود. به ظاهر زیبا گفت، ولی- بر فرض که مخالف را مجال سخن دهند- نگفت که حاضرانِ این مجلس را دیگر کجا می‌توان گرد آورد تا پاسخ این شبهات را بشنوند. بله، اگر محیطی تحصیلی بود که مخاطبان در اختیار ما بودند، می‌شد آنان را ملزم به شنیدن سخنان هر دو طرف کرد و هم می‌شد آن کس را که سخن ناحق بر زبان رانده ملزم به پاسخ‌گویی نمود. ولی مسجد و منبر محیطی عمومی است که هر کس آزادانه می‌آید و هر وقت خواست می‌رود و در بیش‌تر موارد شناخته هم نمی‌شود. پس نمی‌توان پُزِ روشنفکری داد و فضا را برای اغواگری گشود. این عینِ بی‌اخلاقی و بی‌منطقی و تضییع حقوق عامه است، و آن‌گاه که با اغراض گره بخورد،‌ نتیجه‌ای جز شدیدترین گونه از نخواهد داشت. نمونه‌اش همین روایت‌های غرض‌ورزانه و تحریف آشکار حادثه‌ی حظیره است؛ آن‌گاه که نویسنده‌ی خبرگزاری تصریح می‌کند که از ماجرا بی‌اطلاع است ولی گستاخانه به نام تحلیل، یاوه می‌سراید. و این جماعت متکی بر همان کانون‌ها، مجال روایت صادقانه را از دیگران می‌ستاند و حقیقت در این میان ذبح می‌شود. و این چرخه‌ی هولناک و زجرآور ادامه می‌یابد. پس نباید فریب خورد و سکوت پیشه کرد. باید آگاهانه و منطقی فریاد کرد تا فریب‌کاران مهلتِ یاوه‌سرایی نیابند. بله، بیان آزاد است، ولی اغواء نه. خواهد پرسید که حد میان بیان و اغواء را چه کسی و چگونه مشخص می‌کند. پاسخ را در منشور آزاداندیشی ( https://farsi.khamenei.ir/news-content?id=23033 ) بجویید تا سخن بیش از این طولانی نشود. https://eitaa.com/jorenush/146