خاطرات عمر رفته بر گذرگاهم نشسته
یه وقتایی با خودم میگفتم: "من بچهام... این دردها مال من نیست!" اما بعدها فهمیدم، نه بچه بودم، نه بیپناه... فقط خدا میدونست چقدر توان دارم، همونقدر هم سختی داد.
https://eitaa.com/k_h_a_t_e_r_e_h