-2 وقتی که مامان بابام از خونه بیرون رفتند با خودم گفتم: یعنی که چی،اینا هیچ وقت مسافرت یهویی نداشتتد و همیشه هم برای مسافرتی که قرار بود برن از چند روز قبل برنامه ریزی میکردند. پدرو مادرم دارن یه چیزی و ازم پنهان میکنند.🤔 مدتی بعد: _حمید:چته؟ +هیچی _یعنی که چی هیچی من الان ۱۰ دقیقه هس که اینجا وایسادم و دارم نگات میکنم تو،تو فکری اونوقت میگی هیچی +تو میدونی مامان و بابا برای چی تنها رفتند؟ آخه این اولین باری هس که بدون ما رفتن مسافرت _آخی دلتنگشون شدی؟😉 تازه نیم ساعته که رفتن بچه ننه +نه دلتنگشون نشدم درضمن بچه ننه هم خودتی😒 با این حمید یه کلام حرف هم نمیشه زد.من فقط میخواستم ببینم چرا تنها رفتن همین. باخودم آروم گفتم: بلاخره که از کارشون سر در میارم ادامه دارد....