هر وقت پشت جبهه بود در دعای کمیل شرکت میکرد. مردم خیلی ضجه میزدند. هاشم به دوستش گفته بود: «اینها چرا این قدر ضجه میزنن. گناه نکردن که خیلی راحتتره!»
سردار شهید
#هاشم_کلهر🌷
○⭕️
❂◆◈○•--------------------
❂○° شهیدی با مجروحیت های عجیب °○❂
🔻بخش دوم
💠 بار دیگر نیز هاشم را میبینیم که قبضه آرپیجی را به دست گرفته و مثل عصا از آن استفاده میکند. او که در اثنای عملیات رمضان گلولهای به پایش خورده بود حاضر نمیشود منطقه را ترک کند. آن قدر با عصای آرپیجی نامش راه میرود و به عملیات ادامه میدهد تا اینکه بعد از عملیات وقتی به بیمارستان منتقل میشود، پای گلوله خوردهاش برای همیشه از آن دیگری کوتاهتر میشود.
🔸 او پیشتر یکبار از ناحیه سر و یکبار هم از ناحیه ستون فقرات مجروح شده بود. روز مجروحیت از ستون فقراتش همرزمش منوچهر خداداد را که پایش روی مین رفته بود کول میگیرد و به عقب میبرد. دکتر وقتی منوچهر را میبیند، میپرسد: «تو که پات روی مین رفته چرا سینهات خونی شده؟ منوچهر تازه میفهمد زخمهای پشت هاشم، سینهاش را خونی کرده است.»
مجروحیتهای هاشم کلهر مثل خودش عجیب و منحصر به فرد هستند. جراحاتی که شاید هر کدامشان برای یک نفر رخ میدادند برای همیشه او را از جبهه دور میکردند. یکبار همراه مهدی خندان به سوی دشمن پیشروی میکنند، عراقیها از اینکه دو ایرانی با لباس سپاه آن قدر به آنها نزدیک شدهاند تسلیم میشوند. اما تکتیرانداز بعثیها، هاشم را از دور نشانه میگیرد و تا هاشم از جایش بلند میشود، تیر قناصه درست به صورت و فک و دهانش میخورد؛ «هاشم غافلگیر شد. نفهمید چه اتفاقی افتاد، فقط ناخواسته چیزی را قورت داد. شدت ضربه به حدی بود که در جا چند تا از دندانهایش را بلعید. بقیه هم از دهانش بیرون ریخت. 20 دندان هاشم همان جا ریخت. فک ثابت و متحرکش هم در جا متلاشی شد.»
🔹هاشم کلهر فقط یک نیروی رزمی نبود. به وقتش اخلاص و عرفان داشت. اما به شیوه خودش. یک وقتهایی با ابراهیم حسامی که او هم یک پایش از زیر لگن قطع شده بود، به انتهای پادگان
#دوکوهه میرفتند و آنجا خلوت میکردند. حرفهای عارفانه میزدند و شعرهای عارفانه میخواندند. «هاشم کلهر به شعرهای خواجه عبدالله انصاری و پروین اعتصامی علاقه داشت. تا نزدیکیهای صبح همان جا بودند. نماز صبحشان را میخواندند میآمدند در جمع بچههای دیگر. بچهها میگفتند هر کدام از این دو نفر شهید شود آن دیگری دق خواهد کرد.»
🔺ششم اسفند ماه 1362 در سه راهی جفیر یک راکت از جنگندههای دشمن کنار هاشم کلهر و ابراهیم حسامی و چند نفر دیگر اصابت میکند. فاضل ترکزبان وقتی خودش را از زیر آوار بیرون میکشد، میبیند که دو پای هاشم نصفه و نیمه از زیر خاک بیرون زده است. خوشحال میشود. اما از هاشم فقط همان دو تا پا مانده بود و یک جفت کتانی سبز رنگ...
🌷 سردار شهید
#هاشم_کلهر معاون گردان مقداد تیپ ۲۷ محمد رسولالله (ص)
------------------------•○◈❂
○⭕️