• تحلیل • ┄┄┄┅•••==✧؛❁؛✧==•••┅┄┄┄ 2 ▫️ ریل انتخاباتی کار انتخاباتی برای ریاست جمهوری یعنی چه؟ یعنی «رقابت»، یعنی کنار زدن کسانی(همه غیر خود)، یعنی مشارکت در مسابقۀ جلب آرای مردم و تلاش جهت رسیدن به رأی برتر. و البته شاید کمی هم، یعنی دور شدن از حال و هوای ناب مذهبی، با چشمان باز و در صحت کامل مشاعر و حواس. کجایش مردم‌سالاری است؟ این که بالاخره واقعنِ واقعاً مردم رأی می‌دهند. این دیگر در کشور ما دروغ نیست. چقدر مردم‌سالاری است؟ همین قدر که رأی می‌دهند. در این الگو رأی مردم یک وسیله است تا فرد یا گروهی به قدرت برسند(فعلاً با نیّت کاری نداریم، اصلاً بگوییم سائق مسابقه دهندگان حزب‌اللهی شیفتۀ خدمت بودن است). حقیقت ماجرا این است که به لحاظ راهبردی ـ کاملاً واقع‌بینانه و ناظر به حادثۀ تفاوت‌ساز انتخابات ـ چیزی که مهم است دل مردم نیست، چیزی که مهم است ارادۀ مردم نیست، چیزی که مهم است آن است که چه چیزی را در برگۀ رأی بنویسند و در صندوق بیاندازند؛ یعنی آن یک روز مهم است. بعدش دیگر واقعاً نقش مردم کم رنگ می‌شود و کاریش نمی‌شود کرد و قبلش هم تنها یک ذهنیّت مثبت کافی است. باید در آن ذهنیّت بر رقبا پیشی بگیریم. جلب نظر مردم بازۀ زمانی طولانی‌ای ندارد، واقعاً مثل شب امتحان یا کنکور باید موقع رأی دادن نظر او را به دست آورده باشی. اتفاقات مثبت قبل انتخابات همه مؤثرند، ولی تجربه نشان داده که در سبک انتخابات و تبلیغات انتخاباتی رایج آن یک هفته یا دو روز آخر مهم و تعیین کننده است. این مهم است که رأی‌های خاکستری را پای صندوق بیاورید و به خود متمایل کنید. بازۀ زیادی هم بخواهیم برایش قائل شویم می‌شود یکی دو ماه منتهی به انتخابات. جلب نظر مردم هم شگردهایی دارد که شناخته شده است و این شگردها با خلاقیت‌های فراوان به گونه‌های مختلفی اجرا می‌شود. فرض کردیم که اینها هیچ کدام به معنای ریاست‌طلبی و دنیاگرایی مذموم من و شما نیست، بحث تکلیف است و این که سرنوشت قریب به یک دهۀ انقلاب در گرو چنین انتخاباتی است و همه نیز مسؤولیم. طبعاً ابتدا باید کسی را انتخاب کنیم که زمینۀ مردمی پذیرش داشته باشد و نقطه‌های امیدآفرینی بتوان در کارنامه، اخلاق و ظواهر او یافت و رویش کار کرد. البته از امور تعیین کننده این است که فرد منتخب رقیب اصلی خود را شناسایی کند و چهرۀ او را مخدوش نماید، باید خود را منجی مردم نشان بدهد، باید چیزهایی بگوید یا کارهایی بکند که مردم بپسندند و به او توجه کنند، اگر در این رقابت هم‌فکری داشت با او ائتلاف کند تا در موعد مناسب کاری به نفع فرد منتخب بکند مثلاً یکی از آن دو نفر کنار بروند، بالاخره باید خود او یا اطرافیانش تنقیصی کاملاً تصریحی یا تلویحی حتی از برادران همسو با خود بنماید تا خودش رأی بیاورد. البته پیچیده‌ترش این است که اگر کانون تصمیم‌گیری در جبهۀ انقلاب شکل گرفت، گزینه‌ها ابتدا چند نفر باشند و تلاش کنیم فرد اصلی را پنهان کنیم و به یکباره او را بالا بکشیم و به سلامت از دالان انتخاب عبورش بدهیم. باید دوگانه‌ای مؤثر درست کنیم و مردم را از یک طرف بترسانیم و تمام چهرۀ رقیب را با لجن متعفن آن طرف مخوف بیالاییم و خود ما با شواهد قطعی در طرف مقابل بایستیم و به این صورت حسابی جو را ملتهب و «انتخاباتی» کنیم. طبعاً برای پیاده کردن این الگو باید توجه خوبی به حساسیتهای امروزی مردم هم داشته باشیم. می‌توانیم از امثال این شگردها استفاده نکنیم، ولی بدانیم که رقیب بی‌صلاحیت از این روشها استفاده می‌کند و رأی مردم بیچاره را جمع می‌کند و پس از آن باید بنشینیم و غصه بخوریم که حالا چه بلایی سر این مردم و انقلاب می‌آید. خلاصه، تفکر اصلاحی و اهتمامات و امکان خدمات اساسی به کشور و ... روی یک روز سرنوشت‌ساز متمرکز است، بعدش تا این پایه مهم نیست؛ تفاوت فوق العاده بالا است. قبلش هم در یک بازۀ زمانی طولانی پراهمیّت نیست. (بحث ادامه دارد ...) ┄┄┄┅•••==✧؛❁؛✧==•••┅┄┄┄ «درودی از اعماق دل بر این ملّت؛ بر نسلی که آغاز کرد و ادامه داد، و بر نسلی که اینک وارد فرایند بزرگ و جهانیِ چهل سال دوّم می‌شود» (بیانیۀ گام دوم) ☘️@faslefarhang