هرچی فکر کردم
یادم نیومد که قبلاً تونسته باشم
جایی به گربه ای دست بزنم.....
البته اینکه همه گربه ها هم خیابونی بودن و اصلا نمیومدن نزدیک هم یکی از دلایلشه
دیشب که دیدم نشسته و بدون ترس
داره غذاشو میخوره..
پس فکر کردم برای اولین بار به گربه دست بزنم و ناز اش کردم..
و البته در کسری از ثانیه دستامو شستم...
برخلاف خیلی ها که عاشق گربه ان و میتونن اونو بغل بگیرن و بوس کنن و ناز کنن،من اصلا نتونستم تا الان..
البته ترسو نیستم و یِ پرنده باز ام😂
عروس هلندی و...عاشق کاکادو ام..
درحدی که شاید ی روز وام بگیرم
تا برم کاکادو بگیرم 🙆♀😄
ولی گربههه ،دوست دارم حس کنم
اون محبتی که بین یک انسان و یک گربه ایجاد میشه رو..
مثل بقیه عاشق گربه نیستم..
ولی عاشق اون احساسی ام که بین آدم و یک حیوون ایجاد میشه..
دوست دارم پاستوریزه بودن رو
در برابر گربه بزارم کنار 🐈🤷♀
#طولانی_نویسی