💠من هر وقت میخواستم به علی کشمیری سلام کنم ، او زودتر از من سلام میکرد و من هیچ وقت موفق نشدم زودتر از او سلام کنم تا اینکه بعد از شهادتشان ایشان را در خواب دیدم ، خواستم سلام کنم ولی او زودتر از من سلام کرد و من جواب سلامش را دادم و در عالم خواب میدانستم که او شهید شده است . 💠بعد گفتم : حالت چطور است ؟ گفت : خیلی خوب است . گفتم : آقای کشمیری آیا من هم میتوانم پیش شما بیایم ؟ ایشان سنگی را که کاملاً سرخ بود و به اندازه یک گردو بود برداشت و به دست من داد و گفت : اگر توانستی این سنگ را در دستت نگه داری میتوانی پیش ما بیایی . 💠همین که سنگ سرخ را به دست من داد دستم به شدت سوخت و از شدت سوزش از خواب بیدار شدم و احساس کردم که دستم میسوزد . من اینگونه خواب را تعبیر کردم که من شهید نمیشوم ولی مجروح میشوم . همینطور هم شد من مجروح شدم ولی شهادت نصیبم نشد. ✍به روایت همرزم شهید 🌷 ولادت :۱۳۴۳/۱/۱۵ مشهد شهادت :۱۳۶۵/۱۱/۱۲ شلمچه ว໐iภ ↬ @ramzeamaliyat