🌙-کوتاه 🍃 روزی جوانی نزد خردمندی می رود و می گوید که هنر زندگی کردن چگونه است ؟ .خردمند یک لیوان آب به دستش می‌دهد و می‌گويد: «برو و دور این باغ بگرد و برگرد؛ اما مواظب باش که یک قطره از این آب نریزد». جوان می‌رود و بدون اینکه آب را بریزد بر میگردد. استاد می‌پرسد که: «آیا درخت‌ها را هم دیدی؟... چه درختی بود؟... شکوفه داده بود؟... میوه داده بود؟» جوان می‌گويد که: «من حواسم نبود!» استاد می‌گويد که: «برگرد؛ دوباره لیوان را بردار و در باغ بچرخ و این دفعه ببین که درختها چه بودند؟... پرنده‌ها چه بودند؟...» جوان رفت و خندان برگشت و گفت: «عجب میوه‌هایی بودند؛ عجب شکوفه‌هایی بودند و عجب خرمالویی و .....خرگوشی بود و پروانه‌هایی و... عجب دنیایی!»... استاد گفت: «از لیوانت چه خبر؟!» جوان تازه متوجه شد که لیوان خالی است! در اینجا استاد به او گفت: «همین است! ... هنر زندگی کردن این است که تمام باغ را ببینی و حواست به آن لیوان هم باشد که نریزد!» 🍃 🌺🍃 @kashkool114