#دوره_چهارم
#مزاجشناسی
#رایگان
#درس_بیست_و_چهار_۲
تری » زیاد می شود. و هر کدام از گرمی و تری ، درجه ی یک و دو سه و چهار دارند و هر کدام از این ها در مناطق مختلف کم و زیاد می شود .
پس خیلی خط کشی شده و دقیق نیست . بلکه نسبت به هر منطقه ای ، شخصی ، سنی ، زمانی ، یک سری بروزهایی دارد .
در بحث « فقه » هم همین طور است . درست است که بخشی از آن فهمیدنی است اما این جور نیست که قاعده ی ریاضی داشته باشد و مُرّ قانون باشد که این جوری جلو برو .
برای همین جزو « علوم گرم و تر » مطرح می شود .
« علوم انسانی » ، غربی و شرقی دارد .
تمام علوم ، غربی و شرقی دارند . علوم جهت دار هستند .
شما گاهی اوقات حیوانی را در طبیعت می بینید و می گویید:
این حیوان را خدای متعال خلق کرده است .
وقتی خدا خلق کرده ، کاتالوگ و شیوه ی استفاده از این حیوان را خود خدای متعال باید به ما بدهد .
همچنان که وقتی یک وسیله ی برقی می خریم باید دفترچه ی راهنمایش را هم بگیریم . چون دفترچه ی راهنما ، شیوه ی استفاده از دستگاه است .
اگر ما طبیعت را ، خلقت را ، گیاهان را ، حیوانات را از خدا دیدیم و نگاهمان نگاه الهی شد ، از خدای متعال می پرسیم :
آیا این حیوان قابل خوردن است یا نه ؟ اگر قابل خوردن است ، آیا می توان همه ی اجزایش را خورد یا خیر ؟ این عضو قابل خوردن را چگونه باید مصرف کرد ؟ شستن دارد ؟ له کردن دارد ؟ کباب کردن دارد ؟ چه جوری باید بخوریم ؟ ...
همه را می پرسیم و علم ما می شود توحیدی . خوردن ما می شود توحیدی . لذت بردن ما می شود الهی .
اما همین حیوان را در طبیعت می بینیم و می گوییم :
این حیوان خودش به وجود آمده است .( داروینیسم )
از یک سری حیوانات دیگر جهشی ژنتیکی پیدا شده و این حیوان خودبه خود به وجود آمده .
ما صاحب دنیا هستیم و عقل داریم و بقیه عقل و شعور ندارند . پس هر جور که بخواهیم می توانیم از این حیوان استفاده کنیم ...
آن وقت است که می رویم و با این حیوان گاوبازی می کنیم ، نیزه در بدنش فرو می کنیم و او را عصبانی و وحشی می کنیم که لذت ببریم.
همین کاری که غربی ها انجام می دهند .
خیلی فرق دارد نگاه ما به « خلقت » و « طبیعت » .
ما اصلا نباید قایل به « طبیعت » باشیم . باید قایل به « خلقت » باشیم خلقت یعنی یک خالق دارد . اما طبیعت چه ؟
نباید بگوییم طبیعت .باید بگوییم خلقت .
اگر ما خلقت خدا را از خدا ، جدا کردیم از وحی جدا کردیم آن وقت همه چیز نفسانی می شود. هر جور دلمان خواست برخورد می کنیم . طبیعت را تسخیر می کنیم . طبیعت را آلوده می کنیم . محیط زیست را نابود می کنیم . منابع زیرزمینی را تا بتوانیم چپاول می کنیم و ...
این نتیجه ی علوم انسانی غربی است .
روان شناسی غربی انسان را چگونه موجودی می بیند ؟
پزشکی غربی ، انسان را با خوک و موش درمان می کند . درمان هایش را روی موش پیاده می کند بعد روی خوک و بعد روی یک عده از انسان ها و سپس می گوید این داروی جهانی و بین المللی است .
ما با خوک و موش خیلی فرق داریم . چرا انسان را مثل حیوان فرض می کنید ؟
پزشکی ، علمی تجربی است . این که می گوییم :همه ی علوم غربی جهت دارد به خاطر این است که علم تجربی غربی ها نشات گرفته از علوم انسانی آن هاست . از آن نگاه غلطی که به انسان دارند .
بقیه ی علومشان هم همین است . جامعه شناسی آن ها ، روان شناسی آن ها و سایر علومشان ، به دلیل « نگاه غلطی که به انسان دارند » قابل استفاده برای ما نیست.
معلوم است که بانک این ها بدون ربا نمی تواند باشد .
به همین دلیل است که می گوییم طبع علومشان « سرد » است .
« گرمی » باید انسان را به خدای متعال نزدیک تر کند ( البته این حرف کلی است و زوایایش را مطرح نکردیم به همین دلیل ممکن است به آن ایراد وارد کنند .)
ولی این علوم باعث می شوند انسان سرد شود و حتی بیماری های جسمی انسان زیادتر شود .
همین روان شناسی باعث می شود خیلی اوقات ،انسان ها مشکل دار شوند ، مشکلات مغز و اعصاب و مشکلات روانی پیدا کنند .
کسی مثل فروید یک نظریه می دهد ، دیگری می آید ونظریه ی دیگری می دهد .
خودشان هم مانده اند جریان چیست . مشکلات بشر از چیست .
هنوز نفهمیده اند بخش اعظمی از مشکلات ما به خاطر دور شدن از معنویت و از خدای متعال است ، از آن منبع گرما و حیاتی که خدا به خلقت می دهد .
این علوم خودبه خود باعث سردی انسان می شوند . باعث بیماری انسان می شوند .باعث گرمی نمی شوند .اگر می خواستند باعث گرمی شوند ، این قدر بیماری ها در غرب زیاد نبود .
علومی که « سرد و خشک » هستند :
مثلا فلسفه فهمیدنی است اما گرمای ریاضی را ندارد . و وقتی آدم نگاه می کند می بیند کسانی که خیلی اهل نشستن هستد ، اهل تمرکز هستند ، خیلی اهل جنب و جوش نیستند ، بیشتر متمایل به فلسفه می شوند .متمایل به آن تفکرات طولانی ( که خیلی اوقات هم این تفکرات غلط از کار درمی آید .)
آن هایی که اهل جنب و جوش هستند به سمت ریاضی