🌺🌺🌺🌺🌺🌸🌸🌸🌸🌸 📚 ٨۵٩ 🌹سلام بر ابراهیم🌹 آن روز هم ابراهيم با اختلاف زياد برنده شد. شــب با ابراهيم رفته بوديم مسجد. بعد از نماز، حاج‌آقا احکام مي‌گفت. تا اين‌كه از شرط بندی و پول حرام صحبت کرد و گفت: : «هر کس پولی را از راه نامشروع به دست آورد، در راه باطل و حوادث سخت از دست مي‌دهد». و نيز فرموده‌اند: »کسي که لقمه‌ای از حرام بخورد نماز چهل شب و دعای چهل روز او پذيرفته نمی‌شود.» . بعد با هم رفتيم پيش حاج‌آقا و گفت: من امروز ســر واليبال 500 تومان تو شــرط‌بندی برنده شدم. بعد هم ماجــرا را تعريف کرد و گفت: البته اين پول را به يك خانواده مســتحق بخشيدم! حاج آقا هم گفت: از اين به بعد مواظب باش، . هفته بعد دوبــاره همان افراد آمدند. اين دفعه با چند يار قوي‌تر، بعد گفتند: اين دفعه بازی سر هزارتومان! ابراهيم گفت: من بازی مي‌کنم اما شــرط‌بندی نمي‌کنم. آن‌ها هم شــروع کردند به مســخره کردن و تحريک کردن ابراهيم و گفتند: ترسيده، ميدونه می‌بازه. يکی ديگه گفت: پول نداره و... ابراهيم برگشت و گفت: ، من هم اگه مي‌دونستم هفته‌های قبل با شــما بازی نمي‌کردم، پول شما رو هم دادم به فقير، اگر دوست داريد، بدون شرط بندی بازی مي‌کنيم. که البته بعد از کلی حرف و سخن و مسخره کردن بازی انجام نشد. دوســتش می‌گفت: بــا اين‌كه بعد از آن ابراهيم به ما بســيار توصيه كرد كه شــرط‌بندی نكنيد. امــا يک‌بار با بچه‌های محله نازي‌آباد بــازی كرديم و مبلغ ســنگينی را باختيم! آخــرای بازی بود كه ابراهيم آمد. به خاطر شــرط بندی خيلی از دست ما عصبانی شد. از طرفی ما چنين مبلغی نداشــتيم كه پرداخت كنيم. وقتی بازی تمام شــد ابراهيم جلو آمد و توپ را گرفت. بعد گفت: كســی هســت بياد تک به تک بزنيم؟ از بچه‌های نازی‌آباد كســی بود به نام ح.ق كه عضو تيم ملی وكاپيتان تيم برق بود. با غرور خاصی جلو آمد و گفت: سرچی!؟ ابراهيم گفت: اگه باختی از اين بچه‌ها پول نگيری. او هم قبول كرد. ابراهيــم به قدری خوب بازی كرد كه همه ما تعجب كرديم. او با اختلاف زياد حريفش را شكست داد. اما بعد از آن حسابی با ما دعوا كرد! . . از 🌸🌺🍃🌸🌺🍃🌸🌺🍃🌸🌺 👇👇👇 💐 @kashkoolesalavat ودیگر شهدای جاویدالاثر وپدران ومادرانشون