📚مجموعه 🌼دار و دسته دارعلی🌼
🔎توی میدان تیر ، گل ایاز ، پیرمرد زهوار در رفته تحمیلی دسته یکم ، هرچه با اسلحه تیر قلقگیری می اندازد به سمت سیبل ، تیرها به همه جای عالم می خورد ، غیر از سیبل مشکی و بزرگ تیراندازی.
نوبت به شلیک تیرهای اصلی که می رسد، میروم و زیر سیبل گل ایاز چهارزانو مینیشینم .فرمانده مرتضی مبهوت خودش را به من می رساندو تشر میزند :" از جونت سیر شدی دارعلی؟ چرا رفتی زیر سیبل گل ایاز نشستی ؟"
لبخند کشداری تحویل مرتضی می دهم و می گویم : " بر عکس با تیر اندازی گل ایاز ، هیچ جا امن تر از سیبل نیست قربون"
🔎گونی بر دوش ،روی خاکریز می دود و بیسکوییت مادر سمت بچه ها پرت میکند .
-بخورین بیاشامین ، اسراف نکنین خارخاسک ها .
مراد در حالی که رانش باندپیچی شده و لنگ میزند، بیسکوییت را با مادر و کودک توی دهن گشادش می تپاند.
می گویم:" مراد ، اشتها هم داری ؟"
-اجازه ، من بیچاره توی این دنیا فقط همین یکی رو دارم.
-در دروازه رو می شه بست، اما دهن مراد رو نه.
جلد ۱ آمبولانس شتری
تعداد صفحات: ۱۲۴
جلد۲ گردان بلدرچین
تعداد صفحات: ۱۳۶
جلد ۳ برانکارد دربستی
تعداد صفحات: ۱۴۴
جلد۴ تویوتای خرگوشی
تعداد صفحات: ۱۴۴
جلد۵ مین سوسکی
تعداد صفحات ۱۱۸
جلد ۶ بمب کلاغی
تعداد صفحات: ۱۳۲
جلد ۷خمپاره های نقلی
تعداد صفحات: ۱۹۰
🆔جهت
#خرید_کتاب و ارسال🚚
@adminketabehkhoob
کانال ما در ایتا👇
@ketabeh_khoob