ا❁﷽❁ا
#داستانک_مهدوی
📜تازه مسلمان بود، بی قرار زیارت حجّت خدا.
از کابل، بار سفر بست تا امام زمانش را بیابد.
شهر به شهر، می رفت و می گشت ابوسعید کابلی به دنبال نشانهای از امام غایب.
در مدینه، از بزرگی شنید که:
«مولایت، در روستای صریاست».
با پای شوق، تا صریا دوید.
بالاخره آن همه جستوجو و اصرار نتیجه داد؛
چشمش روشن شد به جمال حجّت الهی.
امام، صدایش زد؛ با نامی که تنها خاندانش او را به آن می شناختند.
رازهای زیادی از امامش شنید.
وقت وداع، عرض کرد که خرجیاش تمام شده، با آنکه هنوز مبلغ اندکی در کیسه داشت.
امام فرمود: خرجیات تمام نشده، اما هرچه مانده از بین خواهد رفت، به سبب همین کلامت!
از دست امام، خرج سفرش را گرفت و مرخص شد.
خیلی زود، همان شد که امام فرموده بود.
آنچه امام عنایت کرده بود سالم ماند؛ آنچه با خود داشت، همه از بین رفت.
♻️برگرفته از:
📙
#کمال_الدین 🖋
#شیخ_صدوق
🛒
https://ketabejamkaran.ir/2920
📗📗📗📗📗
✅ کانال رسمی کتاب جمکران:
@ketabeJamkaran