ا❁﷽❁ا 📖پدر مرحوم آقای شیخ مرتضی زاهد: روزی من به زیارت امیرالمؤمنین علیه السلام مشرّف شدم، پس از زیارت آن حضرت به قهوه خانه‌ای که بیرون صحن مطهّر بود، رفتم و یک پیاله قهوه خوردم، ناگهان حالت قی بر من عارض شد و متوجه شدم که مبتلا به وبای سختی شده‌ام به طوری که مردم مرا بر دوش کشیدند و به خانه رساندند. چشم ها به گودی رفت، ناخن ها سیاه شد و آثار مرگ در من نمایان گردید. والده ام پشت بام خانه رفت و رو به گنبد مطهر نموده و شروع به گریه کرد و گفت: یا امیرالمؤمنین! من پسرم را از تو می خواهم. من هم در عالم بی حالی از روی اخلاص عرض کردم: یا علی! اگر کسی میل نداشته باشد که در جوار تو بمیرد، بیشترین ظلم را به خود کرده است، ولی من اگر بمیرم مادرم دیوانه شده و در کوچه و بازار سرگردان خواهد شد و تو بر این امر راضی مشو. از شما طلب می‌کنم که این بار مرا شفا عنایت فرمایید. همان لحظه، به عنایت آن بزرگوار بدنم فوراً گرم شد و چشمم را باز و مادرم را صدا کردم، او دید که من تب کرده‌ام و بدنم گرم است، خوشحال شد و خدا را شکر کرد. فردا صبح، من با پای خود به حمام رفته و پس از غسل زیارت و نظافت به حرم مطهر مشرّف شدم. 📘 🖋 👨‍👩‍👧‍👦مخاطب: عمومی 🛒http://ketabejamkaran.ir/4328 📘📘📘📘📘 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabeJamkaran