ا❁﷽❁ا 📖سیدمحمدباقر اراکی: چشمم درد می کرد، کاروانی از زائران که به سوی کربلای حسین علیه السلام حرکت می کرد به بروجرد رسید، با مشاهده این کاروان، دل من هم کربلایی شد. از آن ها تقاضا کردم که مرا هم به کربلا ببرند، ولی آنان به خاطر درد چشم من امتناع کردند. هرچه من اصرار کردم آنان نپذیرفتند، تا اینکه با قلب شکسته به خواب رفتم. در عالم رؤیا، حضرت زینب کبری علیها السلام را دیدم که با گوشه مقنعه خود بر چشم من می مالند. از خواب بیدار شدم، متوجه شدم اثری از درد چشم در من مشاهده نمی شود. این معجزه و کرامت را همه دوستان و آشنایان دیدند و متعجب گردیدند. پدر مرحوم آیت اللَّه العظمی اراکی: غروب آفتاب، قباله ای را آوردند که (مرحوم سیدمحمدباقر اراکی) امضا کنند، ایشان بدون عینک آن را خواند و امضا کرد در حالی که سن ایشان بین 80-90 سال بود. (این داستان همان سبب بینایی عجیب چشم ایشان است.) 📘 🖋 👨‍👩‍👧‍👦مخاطب: عمومی 🛒http://ketabejamkaran.ir/4328 📘📘📘📘📘 ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: @ketabeJamkaran