📌
#برشی_از_کتاب
-سلام مجید جان! خواب که نبودی؟
--(باصدای خواب آلود): چرا خواب بودم. طبیعیه که این وقت شب....
-خب الحمدالله خیالم راحت شد. مطمئن بودم که به این زودی نمی خوابی.
--به این زودی کدومه؟ الان ساعت سه ی نصفه شبه!
-بعله. هیچ آدم عاقلی این وقت شب نمی خوابه که تو دومیش باشی.
--مگه کر شدی فاضل؟ من می گم خواب بودم تو می گی...
-خب بحث بیهوده نکنیم الان به هر حال بیداری.
--بیدار شدم، نبودم.
-خب. اینطوری شرمندگیم کمتر شد. می خوام یه تک پا بیایی مغازه، یه مورد ضروریه. اگه اورژانسی نبود بهت زنگ نمی زدم.
--برو بگیر بخواب، صبح بهت زنگ می زنم. خداحافظ.
-نه قطع نکن مجید، جانِ تو کار واجبه.
--خب چرا نذاشتی صبح؟
-دو ساعت دیگه مسافرا می خوان برن یکی شون یه ساک احتیاج داره.
--منو مسخره کردی یا خودتو؟! از کی تا حالا کیف و ساک جنبه اورژانسی پیدا کرده؟
-فکر کردم اون وقت صبح شاید خواب باشی. گفتم الان که بیداری بهت زنگ بزنم.
--باز میگه الان که بیداری! بابا به پیر به پیغمبر من خواب بودم.
-چرا همه اش حرف گذشته رو میزنی؟ من الانو می گم که بیداری...
〰️〰️〰️〰️
🔹سفارش کتاب از طریق آی دی:
🆔
@sefaresh_ketabekhoobam
#مسافر_کربلا
#سید_مهدی_شجاعی
#کتاب_خوب_بخوانیم
📚
@ketabekhoobam