یا برشی از کتاب از چیزی نمی ترسیدم زنی بود به‌نام حُسنیه که از عشیرهٔ ما بود. زنی تقریباً ۵۰ ساله که ظاهراً مرضِ سِل داشت. همه او را رها کرده بودند. پدرم رفت او را به پشت خود کرد و آورد خانهٔ ما. چهار سال مادرم از او پذیرایی می‌کرد تا حُسنیه از دنیا رفت. هرگز ندیدم مادرم یا پدرم در این مورد بگومگویی داشته باشند. 📚 از چیزی نمی ترسیدم (زندگی نامه خودنوشت حاج قاسم سلیمانی) : https://eitaa.com/ketabenab/216 📚📚📚📚📚 برای مطالعه مفيد وقت بگذاريم کتابهای خوب را به هم معرفی كنيم نكته های ناب آنها را با هم اشتراك بگذاريم و برای ارتقای سطح فکری خود و جامعه مون برنامه ریزی داشته باشيم کانال کتاب ناب: @ketabenab