#قدّیس
🌉
برک توی سیاهچالی در غل و زنجیر بود.
تنها یک روزنه ی کوچک در سقف بلندش نور اندکی به داخل می تابید.
از نماز صبح روز قبل که به اسارت درآمده بود، انتظار می کشید بیایند تا او را به آرزویش که شهادت درراه خداست، برسانند.
تنها ناراحتی اش شکست در انجام ماموریتش بود. دعا می کرد که عمرو عبدالله کار آن دو را ساخته باشند.
🔳
وقتی در سیاهچال با صدای گوشخراشی باز شد و نور شدید به داخل هجوم آورد، برک چشمهایش را بست و منتظر ماند تا ماموران بیایند و با نفرت و کینه ، او را به میدان شهر ببرند و سرش را از تن جدا کنند ..
اما بر خلاف انتظارش ، او را به میدان شهر نبردند..
🏛
سالن کاخ معاویه عریض بود و طویل.
دیوارها و ستون های آن از سنگ سفید مرمر بود.
معاویه روی تخت خلافتش ، مایل به راست لم داده بود. عمامه ای سیاه و عبای نارنجی تیره پوشیده بود و پارچه ی سفیدی روی پاهایش انداخته بود.
برک را با اینکه می توانست روی پاهای به زنجیر بسته شده اش راه برود، اما دو سرباز تنومند ؛ کشان کشان تا نزدیک معاویه بردند.
🔴
برک با اینکه خسته بود و خواب آلود و گرسنه، اما سرش را بلند کرده بود و به معاویه نگاه می کردتا نشان دهد که از کرده ی خود نادم و پشیمان نیست.
نگاه جسور و بی پروای او از چشم های معاویه دور نماند..معاویه در مقابل خود، مردی را دید که چهره اش به عرب های حجاز می مانست.
اما لباس های شامی پوشیده بود..مردی که در سیمای سیاه چرده اش، آثاری از پشیمانی نبود و گستاخ و جسورانه نگاهش می کرد.
♦️
در کنار معاویه عده ای با لباس های فاخر ایستاده بودند که برک نگاه های خشمگین و کینه توزانه ی آنها را حس می کرد.
در دل گفت:" مگسان دور شیرینی..."
سربازها او را رها کردند ، اما در دو طرفش ایستادند..معاویه که بر اثر خونریزی ، رنگ چهره اش روشن تر شده بود و هنوز هم درد ناشی از ضربت شمشیر را در بدن داشت، رو به برک پرسید:
_ کیستی و از کجا آمده ای؟
برک بلافاصله جواب داد:" برک بن عبدالله هستم و از حجاز آمده ام؛ از مکه".
معاویه پرسید:" گمان نمی کردم مردی از دیار خودم ، از همشهریانم، قصد جانم را کند . بگو از سوی چه کسی ماموریت داشتی تا مرا بکشی؟"
معاویه منتظر بود تا برک نام علی را بر زبان آورد؛ اما شنید که:
_ من از سوی هیچ بنده خدایی مامور قتل تو نشدم. من به تکلیف شرعی خود عمل کردم.
♨️
معاویه به سختی جلوی خشم خود را گرفت و گفت:" تکلیف شرعی⁉️ کدام شرعی به تو اجازه داده تا خون خلیفه ی مسلمین را بر زمین بریزی❓"
برک قاطع و صریح پاسخ داد:" همان شرعی که خلافت را بر تو و بر خاندانت حرام کرد."
ادامه دارد...
🎚۱۶۰
#کپی_و_ارسال_بدون_لینک_جایز_نمیباشد
@ketabkhanehmodafean