کور سرخی دومین کتابی‌ست که از عالیه عطایی می‌خوانم و چقدر فاصله دارد این کتاب با رمان قبلی که خواندم. این کتاب نُه روایتِ پر خون و جذاب دارد که شما را با خودش میبرد به یک قطعه از خاورمیانه جایی که رنگِ خوشی و آرامش به خودش ندیده و انگار قرار نیست ببیند! عالیه عطایی از مشاهداتش گفته از انار و ملالی،محبوبه، محجوب و ... و این مشاهدات چنان تکان دهنده‌اند که گاهی بین هر روایت باید فاصله بیاندازی بروی نفسی تازه کنی و برگردی. روایتهای عطایی سراسر رنج است و درد‌و فراق که انگار قرار نیست مردمان افغان را رها کند... به گمانم مردمانِ افغانستان سن و سالِ روحشان بسیار بیشتر از جسمشان است. آنچه عطاییِ چهل ساله دیده و زندگی کرده از او زنی پخته ساخته، زنی درست شبیه به افغانستان!