┄┅═══✼✼═══┅┄ «مصطفی » در دوران کودکی و بزرگ سالی، عاشورا بود . در کودکی همسالان خویش را در مدرسه جمع می کرد و از برای آنان می گفت و این تاریخ را یکبار دیگر در جبهه ها زنده کرد، با حماسه ای خونین چونان . او پرده خوان عاشورا بود که خود پرده از حجاب های دنیوی برداشت و به سراپرده حقیقت پیوست . از بود و به آنان ملحق شد . وقتی همیشه از «کربلا» بگویی و از نینوا روایت کنی، دیگر آنچه می گویی، زمزمه های گلویت نیست; بلکه روح توست . ┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄ وقتی «عشق » می گویی باید تمام وجودت زبانی شود تا با تمامت خویش از آن بگویی . را نمی توان با زبان معمولی که از دنیا وصف کرده، شرح کرد . در عشق نمی توان زبان بازی کرد; نمی توان آن را با زبان قال گفت; بلکه با زبان حال و زبان حال، زبان دل است . مصطفی از دل می گفت و بر دل می نشست . عشق را در مدرسه نخوانده بود . پای مکتب استادی زانو نزده بود . آموزه های او همه در مدرسه حقیقت و شهادت، یعنی مکتب اباعبدالله علیه السلام بود . استادی جز علیه السلام نداشت و چه خوب شاگردی بود! امیر خط شکن گردان سیدالشهداءعلیه السلام (لشکر 17 علی ابن ابیطالب ╔═•__●°•🌷•°●__•══╗ @khadem_astan ╚══•__●°•🌷•°●__•═╝