#قصیده_مثنوی_گوهرکانی
#شوریده_ملحمدری
دارد نشان در کوچه های بی نشانی
بارنده تر از دانه های آسمانی
گمگشته در چشم منیت های مردم
پیدا به هر کانون رنج ناگهانی
جائی که دشمن می زند تیر قناصه
آنجا برایش برج پُست دیده بانی
نامش بسیجی از تبار عاشقان است
مهرش مدام است و مرامش مهربانی
این سلسله پیر و جوان هرگز ندارد
نو رسته پیری می کند پیرش جوانی
اینجا پر از شیر ژیان است ای برادر
هم مرد و هم زن بی بدیل اندر ژیانی
در مکتب ما خون فقط خون حسین است
خونی که دارد انقلاب جاودانی
در مکتب ما اغنیا مستضعفینند
اینجا شهنشه می کند کار شبانی
اینجا پر است از عطر گلفام شهیدان
اینجا پر است از نغمه های زندگانی
اینجا زمین دارد هوای نینوا را
اینجا عجب دارد هوای روضه خوانی
اینجا بسیج است پایگاه انقلاب است
روح خمینی می نماید میزبانی
اینجا دعاها مستجاب است ای عزیزان
لال و کر اینجا می کند بلبل زبانی
شبهای جمعه با کمیل و گریه هایش
دل برده از هر عابر و هر کاروانی
اینجا بسیج است و بسیجی بیقرار است
اینجا پر است از دیدگان پاسبانی
شب زنده داران طلوع جبهه ایم ما
در تیغ خورشیدیم بدون سایبانی
ما در وصیتنامه هامان جمله این است
جز رخت خونین ما نداریم ارمغانی
اینجا بسیج است و پر است از آرمان ها
اینجا علی وردی فراوان است، دانی؟؟!
جان بسیجی در کف مولای خویش است
اینجا هوای همدلیست و همزبانی
ما زخمها از جنگ با قابیل داریم
سودای نابودیّ اسرائیل داریم
ما فاتحان خیبریم از عهد حیدر
دست خدا هستیم درون دست حیدر
دشمن بداند عاشقان کربلائیم
گاهی نسیم و گاه طوفان بلائیم
طوفان الاقصی جزئی از جنگیدن ماست
جا تا به جاتان نقطه کوبیدن ماست
در صادق ۳ گورتان را می کَنیم ما
حتی نقاط کورتان را می زنیم ما
اینجا بسیجی ها قرین انتظارند
تا اهتزاز پرچم آخر زمانی
اینجا بسیج است پر ز گوهرهای کانی
گنجینه ای از خاطرات پر معانی
#سروده_شوریده_ملحمدری_بمناسبت_هفته_بسیج