🔆اعتراض شديد امام صادق به طاغوت معلّى بن خنيس از ياران و شاگردان مخلص و مبارز و عالم امام صادق (علیه السلام ) بود، داود بن على فرماندار مدينه از طرف خلفاى جور بود، به دستور او معلّى را به شهادت رساندند و اموالش را غارت نمودند. روزى داود به حضور امام صادق (ع ) آمد در حالى كه عبايش در زمين كشيده مى شد، امام صادق (ع ) به او شديدا اعتراض كرده و فرمود: مولا و دوستم معلّى را كشتى و اموالش را به يغما بردى ، آيا نمى دانى كه انسان هنگامى كه عزيزى را از دست بدهد، خوابش مى برد، ولى در جنگ خوابش نمى برد، سوگند به خدا حتما كه تو را نفرين مى كنم !. داود با طعنه و مسخره گفت : باشيم و نفرين تو را ببينيم . امام صادق (علیه السلام ) به خانه اش بازگشت ، آن شب تا صبح نخوابيد، همواره به نماز و مناجات پرداخت و در مناجات خود مى گفت : ياذاالقوّة و يا ذالمحال الشّديد و يا ذاالعزّة الّتى كلّ خلقك لها ذليل ، اكفنى هذا الطّاغية و انتقم لى منه : اى خداوند كه صاحب قدرت و نيروى استوار هستى ، اى خدائى كه داراى عذاب شديد مى باشى ، و اى صاحب شوكتى كه تمام خلق تو در برابر آن خوار و ذليل اند، مرا از (گزند) اين طاغوت (داود بن عبدالله ) كفايت كن و انتقام مرا از او بگير. ساعتى نگذشت كه در مدينه صداها بلند شد كه داود بن على از دنيا رفت . به اين ترتيب امام صادق (علیه السلام) در ان جوّ خفقان و وحشت ، به طاغوتيان اعتراض شديد مى كرد و براى آنها نفرين مى نمود، و به شاگردان و ياران مخلص خود، توجّه خاص داشت . 📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى @khademin22 📚✾