مآموریت اطلاعات عملیات تیپ الغدیر در کربلای۴
✍مرتضی نیک روش
قسمت بیست و یکم(پایان)
شهدا شرمنده ایم
در آخرین خاطراتم از کربلای۴، یاد دوستان همرزم شهید در آن عملیات، ما را شرمنده ایثار از خود گذشتگی آنها خواهد نمود.
وضعیت حمید خانزاده مشخص بود و خودم تا لحظه آخر او را همراهی کرده بودم و به شهادت رسید و پیکر او در سال۱۳۷۴ تفحص و در گلزار شهدای اردکان به خاک سپرده شد
محمدرضا زارع بیدکی در محور سمت چپ با سید محمد موسوی پور وارد عمل شد و موسوی پور بعد از عملیات مدعی بود موفق به ورود به خط دشمن نشدند و زمان بازگشت محمدرضا زارع را دیده است که وارد اروند می شود اما در آن بحران و جریان آب وقتی به ساحل خودی می رسند محمدرضا زارع بیدکی را دیگر نمی بینند(پیکر شهید محمدرضازارع بیدگی در ۵ مرداد ۱۳۷۴ به میهن بازگشت و در گلزار شهدای مزویرآباد مهریز به خاک سپرده شد).
در محور شهید ساعدصمدی که تنها محور موفق بود، آقای زنگنه از بچه های بوشهر مسئول دسته غواص در آن محور، در قید حیات هستند و آنجه مشاهده کرده اند را بازگو نمودند:
ساعد و شهید صمصامی(تخریبچی ۱۶ساله ناوتیپ امیرالمومنین) جلوتر از ما در حال باز کردن محور بودند آخرین مانع رو که باز کردند و آماده حرکت شدند تیربار دشمن شروع به شلیک به سمتشون کرد و هردو تیر خوردند
وقتی رفتم سمتشون اول رفتم بالای سر ساعد حالش بد بود و تیرهای زیادی بهش اصابت کرده بود
خواستم بیارمش عقب، گفت: نفر جلویی من هم تیر خورده اونو بکش عقب هردو رو چند متری کشیدم عقب و ساعد گفت: ما موانع رو باز کردیم الان دیگه شما باید حرکت کنید تیربار رو خاموش کنید و از دیوار رد بشید
به همراه نامجو تیربار رو خاموش کردیم و رد شدیم و محور باز شد
یکی دیگه از این رزمندگان(فکر کنم آقای رفیعی بودند) که توی همون تیراندازی اول و پشت دیوار زخمی شده بود میگفت بعد از اینکه بچه ها از دیوار رد شدند من رفتم بالای سر ساعد صمدی که داشت از شدت جراحات آروم ناله میکرد بهش گفتم برادر دم آخر ذکر بگو شهید صمدی شروع کرد به گفتن یامهدی از او فاصله گرفتم بعد از حدود نیم ساعت(زمان دقیقش خاطرم نیست) که دوباره رفتم سمتش دیدم شهید شده
و ضیاء شریف در حین درگیری به شهادت رسیده است.
این شهدای عزیز در سال۱۳۷۴ تفحص و پیکر پاک صمدی و نامجو در شهرستان میبد( ساعدصمدی گلزار شهدای،بشنیغان و نامجو فیروزآباد میبد). ضیاء شریف در گلزار شهدای قم قطعه مجاهدین عراقی به خاک سپرده شدند.
یک روز بعد از عملیات در خرمشهر و مقر اطلاعات عملیات تیپ الغدیر بودیم که شهید نعمت علی نامجو برادر شهید امیرعلی نامجو سراغ مرا گرفت او فرمانده ستاد تاکتیکی تیپ الغدیر بود، و چون امیرعلی بازنگشته بود نگران وضعیت او بود، آمد و از جریان عملیات سوال نمود و من هم وضعیت و شرایط پیش آمده را توضیح دادم و هنوز اطلاعاتی که امروز داریم از محور ساعد صمدی نمی دانستیم و احتمال اسارت امیرعلی نامجو و ساعد صمدی هم حدس می زدیم و نعمت علی از من پرسید امکانش هست برویم منطقه را ببینیم گفتم خیر روز قبل هم که رفتیم شرایط مناسب نبود و فعلا باید صبر کنیم، چهره ی نگران او نشان از محبت بی دریغ برادری می داد که باید به عنوان برادر بزرگتر خبر مفقود شدن امیر را به والدین خود برساند.
شاید از خدا خواسته بود که شرمنده خانواده نشود و نعمت علی هم در کمتر از یک ماه پس از شهادت امیرعلی در عملیات کربلای۵ به شهادت رسید.....
نهر جُرُف خَجِل از این شد که نتوانست قایقها را از خود عبور دهد و مردانی از سرزمین ایثار، تنها و مظلوم اما مردانه در برابر دشمن مقاومت نمایند.
اروند آرامش نداشت و بازماندگان قافله را هرکدام به این سو و آن سو می برد تا غیرت های تکرار ناشدنی را فراموش نکنیم...
قطعه محفل عاشقانی بود که صمدی، ساعدِ زمین و آسمان شد، نامجو، امیر معبری گردید که شریف را ضیاءِ نوربخش آن بود، زارع، کشتزاری از باغ شهادت را آبیاری نمود، خانزاده، ستایشگر و حمیدِ پروردگار در اوج پاکپازی شد.
بُرد آرام دلـــم ،
یــار دلارام کجاست
آن دلارام که برد از دلم آرام کجاست
رهی معیری
پ.ن. عشق صیدي است که تیرت به خطا هم برود
لذتش کنج دلت تا به ابد خواهد ماند
نمی دانم برای شما هم اتفاق افتاده است به یاد مکانی در روزهای گذشته بیفتید که خود را متعلق به آن مکان بدانید و در آرزوی خاطرات آن، میل رفتن به آنجا داشته باشید!؟
🔸پایان
#مرتضی_نیک_روش
#کربلای_چهار
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
eitaa.com/khadem_alshohada_ardakan
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•