غزل رضوی گفتم رضا و آب دهانم شراب شد مستی ردیف و...قافیه اش انتخاب شد مستی هوای من دم باب الجواد بود وقتی دعای پر زدنم مستجاب شد وقتی جواد نام گرفت این درِ حرم اذن دخول خواندن از این باب ،باب شد گفتم سلام و پرچمی از رقص ایستاد آیا چه کرد او که سلامش جواب شد سقای خانه روبرویم بود مستِ مست دستش پیاله بود ، دلم آب آب شد فهمید تشنه ام دو سه تا کاسه آب ریخت خوردم ،حسین گفتم و صحن انقلاب شد حالا در این رواق دوتا چشم خیس من در صد هزار تکه ی آیینه قاب شد برگشتم از بهشت به تبیعیدگاه خویش حالا دوباره زندگی من عذاب شد. @khadempoet