🌀 برق از چشم همه‌ی ما پرید! 📝 تعبیر حضرت امام: منتظری فاجر است 💠 خاطره‌ حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای درباره‌ی نامه‌ی ششم فروردین ۱۳۶۸ حضرت امام خمینی خطاب به آیت‌الله منتظری ▪️ روز ششم فروردین آیت‌الله خامنه‌ای [از مشهد] به تهران رسیده و مستقیماً به دفتر آقای هاشمی رفتند. ایشان می‌گویند: 🔹 «وقتی رفتم، ایشان بنا کرد گزارش این چند روز را دادن که این چند روزه چه گذشته؛ تماس‌هایی که گرفته شده بود. ایشان [آقای هاشمی رفسنجانی] احساس نگرانی می‌کرد. ایشان هم مثل من واقعاً احساسش همین احساس نگرانی بود. امام گفته بودند یکی از این سه چیز باید انجام بگیرد: یا ایشان [آقای منتظری] قول بدهد که اصلاح کند کارش را، بیتش را، حرف‌هایش را، اینها را درست کند؛ یا اینکه استعفا بدهد؛ یا اینکه مجلس خبرگان تشکیل بشود و تصمیم‌گیری کنند. معلوم بود که امام خیلی جدّی عازمِ این قضیّه‌اند. 🔹 در همین حین که ما صحبت می‌کردیم، حاج احمدآقا تلفن زد به آنجا و آقای هاشمی گفت که فلانی اینجا است. ایشان گفت پس فلانی هم بشنود؛ من هم رفتم پای تلفن. گفت امام این نامه را به آقای منتظری نوشته و شروع کرد نامه را خواندن؛ خب نام خیلی تکان‌دهنده بود برای ما.» 🔹 امام (قدّس‌سرّه) نامه‌ای به این شرح خطاب به آیت الله منتظری نوشته بودند که حاج احمد برای آیت‌الله خامنه‌ای و آقای هاشمی خواند: «بسم الله الرحمن الرحیم جناب آقای منتظری با دلی پر خون و قلبی شکسته چند کلمه برایتان می‌نویسم تا مردم روزی در جریان امر قرار گیرند [.... تا انتهای نامه که حضرت امام (ره) نوشته بودند:] از خدا می‌خواهم که به پدر پیر مردم عزیز ایران صبر و تحمل عطا فرماید و بخشیده و از این دنیا ببرد تا طعم تلخ دوستان را بیش از این نچشد...» (متن کامل نامه در کتاب «روایت رهبری» درج شده است) 🔹 حاج احمد هم‌زمان اصل نامه را نیز به دفتر آقای هاشمی (رئیس وقت سازمان صدا و سیما) ارسال کرده بود. [....] آیت‌الله خامنه‌ای می‌گویند : «خب نامه خیلی تکان‌دهنده بود برای ما. بعد هم ارتباط قطع شد، یعنی گوشی را گذاشتیم و گفتیم حالا چه کار کنیم؟ [....] آقای مشکینی و هیئت رئیسه خبرگان آمدند آنجا. وقتی که آمدند، قضیه را مطرح کردیم که یک‌چنین اتفاقی افتاده و امام یک‌چنین نامه‌ای به آقای منتظری نوشته‌اند. آنها هم مثل ما نگران شدند. مشورت کردیم که چه کنیم. به ذهنمان رسید که برویم با امام ملاقات کنیم و ایشان را از این کار منصرف کنیم. 🔹 [....] ما چهار نفر -من و آقای هاشمی و آقای مشکینی و آقای امینی- رفتیم بیت امام. [....] دیر هم بود، ساعت حدود ۹ شب بود. اینکه امام این ساعت ملاقات بدهد خیلی چیز غیرمتعارفی بود. لکن خب ما رفتیم و به حاج احمد آقا گفتیم که ما آمده‌ایم با امام ملاقات کنیم. ایشان رفت داخل و آمد گفت -گمانم گفت امام می‌گویند- که نامه را برای آقایان هم بخوانید. آقای هاشمی نامه را از حاج احمد آقا گرفت و شروع کرد به خواندن برای آنها. بعد حاج احمد آقا آمد و گفت امام می‌گویند بیایید. رفتیم در همان اتاقِ امام و امام نشسته بودند و اخم کرده. [....] ♨️ وقتی نشستیم آقای هاشمی شروع کرد به صحبت و گفت که آمده‌ایم که یک فکر بکنیم برای این کار. تا این حرف از ایشان صادر شد، امام برگشتند گفتند: «چه فکری؟» یک تعبیر اینجوری. «آقای منتظری «...» و «...» و «فاجر» است.» این سه تعبیر را ایشان کردند. خب واقعاً برق از چشم همه‌ی ما پرید. این تعبیر؟! امام در حرف‌زدن خیلی آدم مواظبی بود. یعنی حقیقتاً آدمی بود که من داستانها دارم از این که چیزی که می‌خواست نسبت به کسی مخصوصاً بیان کند، مواظبت میکرد که زیاد و کم نشود. [...]» 🔹 آیت‌الله خامنه‌ای در ادامه فضای سنگین جلسه را چنین روایت می‌کند: «من نگاه می‌کردم به آقای مشکینی و آقای امینی که چرا شماها یک چیزی نمی‌گویید؟ ما همه آمده‌ایم که همکاری کنیم. اما آنها سکوت کرده بودند. اصلاً کأنّه جرأت نمی‌کردند حرف بزنند. هرکدام یک جمله‌ی کوتاه گفتند. جلسه حدود سه‌ربعِ ساعت یا شاید بیشتر طول کشید. 🔸 گفته شد پس اجازه بدهید این نامه در رادیو خوانده نشود.» ایشان کلام تعریض‌گونه‌ی شدیدی نسبت به آقای منتظری گفتند. «بعد آقای هاشمی یک مقدار بیشتر اصرار کرد و تعبیرات دیگری گفت. امام دو بار به ایشان خطاب کردند. یک بار گفتند: «اگر تا صبح هم اینجا اصرار کنید فایده ندارد.» یک بار دیگر گفتند: «اگر خیلی اصرار کنید می‌گویم همین امشب نامه را بخوانند.» یعنی تهدید کردند.» 🔻 به نظر می‌رسد امام تا پایان جلسه متقاعد نشده بودند که این نامه از صداوسیما خوانده نشود؛ اما نگران تبعات آن بودند و پس از تأمّل مجدد، از خوانده شدن آن منصرف شده‌اند.....» 📖 فصل دوّم کتاب «روایت رهبری»؛ صفحات ۲۴۰-۲۴۷ @Manahejj