آیت الله بهجت و همسایه ناراضی حافظه بسیار قوی‌ای داشت، بارها شده بود که سراغ تک تک همسایه‌ها را از ما می‌گرفت و می‌گفت: آن همسایه‌ای که چند روز پیش اینجا آمد کارش به جا رسید، آیا مشکل آن بنده خدا برطرف شد؟"، "راستی چند روزی است که از فلان خبری نیست، از او خبری بگیرید. هر یک از ما را مأمور می‌کرد که سراغی از همسایه‌ها بگیریم و جویای احوالشان شویم. روزی به من گفت "علی جان! برو و به مادر بگو تا غذای خوبی را تهیه کند و بعد آن را به خانه فلان همسایه ببر و این بسته 🎁را هم به او تحویل بده". من این کار را نکردم،چند بار تکرار کردند و من نرفتم، دفعه آخر گفت که "آخر این کار را برای خودت می‌گویم، یادت است که مسأله‌ای را از آن همسایه فاش کردی و با این کار او را از خودت ناراحت کردی؟😔 من به این وسیله می‌خواهم او از تو راضی شود". با وجود اینکه بیست سال😳 از آن اتفاق گذشته بود اما او می‌خواست بعد از این‌همه سال نارضایتی او از من را حل‌وفصل کند. 🌸ما را به دوستانتان معرفی کنید🌸 @khanvade_asemani