✨﷽✨ آزادگى و مناعت طبع شريف رضى شريف رضى، برادر عالم و مرجع بزرگ، سيد مرتضى (اعلى اللّه مقامه ) مى باشد وى مؤلف كتاب عظيم نهج البلاغه است ، و از اديبان بى نظير تاريخ اسلام مى باشد، او و برادرش سيد مرتضى از شاگردان برازنده شيخ مفيد (ره ) بودند. سيدرضى در سن 47 سالگى در بغداد از دنيا رفت ، پيكر شريفش در كاظمين به عنوان ، امانت دفن شد سپس همراه جسد پاك برادرش ‍ سيدمرتضى به كربلا انتقال يافت و در آنجا دفن گرديد اينك به اين داستان در مورد ايشان توجه كنيد: وزير آل بويه ، هزار دينار پول در طبقى گذاشت و به عنوان چشم روشنى تولد پسرش ، براى او فرستاد. سيدرضى آن پول را رد كرد و پيام داد: وزير مى داند كه من از هيچ كس، هديه نمى پذيرم. وزير بار ديگر آن طبق را نزد شريف رضى فرستاد و پيام داد: اين وجه براى آن نوزاد شما است نه شم. سيد، باز پول را رد كرد و پيام داد: كودكان ما نيز، چيزى از كسى نمى پذيرند. وزير بار سوم طبق را فرستاد و گفت: اين پول را به قابله (ماما) بدهيد. سيد رضى آن را پس فرستاد و گفت: وزير مى داند كه زنان ما از زنان بى گانه قابله نمى آورند، بلكه قابله ايشان از همان زنان خودى هستند. وزير براى بار چهارم ، آن پول را فرستاد و پيام داد: اين پول را به طلابى بدهيد كه در محضر شما درس مى خوانند. شريف رضى ، طلاب را حاضر كرد، و طبق پول را جلو آنها گذاشت و فرمود: هر كس هر چه مى خواهد از اين پول بردارد. در ميان آن همه طلبه، تنها يكى از آنها قدرى از يك دينار از آن پول را برداشت، و وقتى سيدرضى از او علت پرسيد، او در پاسخ گفت: ديشب به روغن چراغ احتياج پيدا كردم و كليد در خزانه شما كه وقف برطلاب است نبود، از اين رو از بقال، نسيه روغن چراغ گرفتيم، اكنون قدرى از اين دينار را برداشتم تا قرض خود را ادا كنم. پس از اين ماجرا، طبق دينار را نپذيرفتند و به وزير برگرداندند به قول حافظ: عاشقان را گر درآتش مى پسندد لطف دوست تنگ چشمم گر نظر بر چشمه كوثر كنم منبع📚: داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى @khanvade_asemani