☺️☺️خوش رفتاری باعث نجات جانش شد
مردی در کارخانه توزیع گوشت کار می کرد . یک روز که به تنها برای سرکشی به سردخانه رفته بود ، درب سردخانه بسته شد و او داخل سردخانه گیر افتاد.
آخر وقت بود و هیچ کس متوجه گیر افتادنش نشد . بعد از چند ساعت مرد در حال جان دادن بود .
در کمال ناباروری، نگهبان کارخانه درب سردخانه را باز کرد و او را نجات داد .
مرد از نگهبان پرسید : چطور فهمیدی من در سردخانه گیر کرده ام ؟
نگهبان جواب داد : تو تنها کسی هستی که وقتی وارد کارخانه می شوی به من
#سلام می کنی و حالم را می پرسی و بعد از خروج هم با من خداحافظی می کنی . اما امروز با من احوالپرسی کردی و چند ساعتی هم گذشت اما برنگشتی و خداحافظی نکردی ! من هم برای یافتن تو به کارخانه سر زدم ...
من منتظر
#احوالپرسی هر روزه تو هستم چون از نظر تو ، من هم کسی هستم و وجود دارم .
🌺متواضعانه تر و دوستانه تر وجود هم را لمس کنیم🌺
👈بی تفاوت بودن خصلت زیبایی نیست ...
#داستان
@khanvade_asemani