✍️
#یادداشت
📘
#رختشو
#بخش_اول
شخصیتها در بحبوبهی جنگ، گرفتار دغدغهها و روزمرگیهای خود هستند. روایت آدمهایی که با خرده روایتهایی شنیدنی در هم تنیده و در نهایت کلان روایتی قابل قبول را میسازند. در کنار شخصیتها و روایت قابل قبول، از دیگر حسنهایی که میشود از آن نام برد شروع پر قوت رمان است.
حبیبه از شنیدن اولین جملهام جا میخورد.«خواستگار پسرتُم»
فصل اول با روایت شیوا شروع میشود. پرسرو صدا و آتشین. هوک داستانی با همین جمله در قلب و ذهن مخاطب جاگیر میشود. با حبیبه و شیوا همراه میشوی. دختر امدادگری که دلباختهی پسر حبیبه شده. حبیبهای که بیهیچ چشم داشتی، لباس سربازان و زخمیها را در رختشوخانه چنگ میزند. پایانبندی رمان هم مثل شروع، بسیار خوب و جاندار جمع شده. جوری شگفتزده میشوی که تا دقایقی در بهت و حیرت میمانی.
از دیگر محاسنات رمان، حضور نویسنده به عنوان یکی از شخصیتها است. گویی که آمده تا منتقد خودش در رمانش باشد. رمان ساختاری غیرخطی دارد. نویسنده از سه زمان در رمانش بهره برده. آقای حنیف توانسته در روایت خرده روایتها و تحلیل بعد روانشناختی شخصیتها موفق عمل کند. استفاده از تضادها، یکی دیگر از نقاط قوت کار است. شخصیت و ضدشخصیت، گذشته و حال، عربی و فارسی، جنگ و عشق، وطن پرستی و وطن فروشی، دوستی و خیانت؛ که در تقابل با هم هستند. مثلا، شریف برای به دست آوردن حبیبه، حاضر است هر کاری برای او بکند؛ اما حبیبه هم هر کاری میکند تا از او دور باشد. یا حبیبهای که در تلاش است عدنان راکه پدرش اهل عراق بود را کنار خودش نگه دارد و این در حالیاست که عدنان برچسب هرزگی به او میزند تا از مادرش فاصله بگیرد. حبیبه با ننهبشیر صادق است؛ اما ننهبشیر با او صادق نیست.
- لیلا بهرامی
🛒 برای تهیه کتاب «رختشو»، در دایرکت پیام دهید.
@KhateMoqadam_admin