❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ شهید مدافع حـــــرم راوے: همسرشهید :0⃣2⃣ آخر نشستم پشت در و های های زدم زیر گریه...😭 دست خودم نبود... بغضم ترکید... تو حال خودم بودم... بچه ها حیرون نگام میکردن... که یهو زنگ در به صدا در اومد... پیش خودم میگفتم : "نکنه برگشته باشه..." درو باز کردم... اشکامو تندتند پاک میکردم... از حالت بچه ها و صدای لرزونم... سریع همه چی رو فهمید... بدون اینکه نگام کنه رفت تو اطاق... دنبالش رفتم و گفتم : "چرا برگشتی...؟! گفت :"حوله رو جا گذاشتم...! یه لحظه نگامون به هم گره خورد... پرسید: "داری گریه میکنی…؟! مگه قرار نشد اشکتو نبینم...؟!😔" ولی خودشم بغض امونش نداد...😢 حدود یه دقیقه به هم نگاه کردیم... اشکاش سراریز شد... سرشو تکونی داد و رفت... خدایااا... چقد سخت بود اون لحظات آخر...😭 ناراحت بودم... از اینکه چرا اشکشو در آورده بودم...😔 عذاب وجدان سختی داشتم... گوشیمو برداشتم تا حلالیت بطلبم... انگار مطمئن شده بودم که دیگه برنمیگرده... "سلام مهدی عزیزتر از جانم… حلالم کن... اگه تو این چند سال زندگی اذیتت کردم... یا زن خوبی نبودم... مهدی عزیزم... من و بچه ها منتظرتیم... مواظب قلبم باش..." بعد چند دقیقه جواب اومد... "تو منو حلال کن...😔 اگه کم گذاشتم واست تو این چند سال... من حلالت کردم و ... راضی راضی ام ازت..." خیالم راحت شد و سپردمش به خدا... آخرین تماسش... ساعت ۱۲ بود که گفت : دیگه نمیتونم زنگ بزنم… خداحافظ...💔 رسیدیم تماس میگیرم... با شنیدن این جمله... دنیا رو سرم خراب شد...😔 دیگه حتی صداشو هم نمیشنیدم... این خیلی سخت بود...ولی چاره ای نبود... . و این اخرین خداحفظی او بود و به شهادت رسید.... منبع: کانال سنگر شهدا 📢 📖کتاب «اشک و لبخند»، تألیف منیره میرزایی، انتشارات موسسه فرهنگی هنری قدر ولایت 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 @khatere_shohada