•مادرم خورد زمین و جگرم تیر کشید
از غم بال و پرش بال و پرم تیر کشید
•چند گامی به عقب آمد و افتاد و شکست
تا سرش خورد به دیوار سرم تیر کشید
•چشم او رفت سیاهی و حرم را گم کرد
در پیِ چشم ترش چشم ترم تیر کشید
•دست بر شانهام انداخت و دیدم مادر
کمرش خم شده، من هم کمرم تیر کشید
•بعد هر ضربه که آن روز به مادر میخورد
رشتههای رگ قلب پدرم تیر کشید
•مادرم گفت که از حادثه کوچه به بعد
بند بند بدنم گل پسرم تیر کشید
-محمد کیخسروی
#یا_فاطمة_الزهراء 🖤