🔻علم‌نمايی در نهاد علم ▫️کاربرد علوم و رابطه علم و انسان 🔸فلاسفه و اندیشمندان علوم اجتماعی، از این ‌روحیه‌ای که می‌خواهد همه چیز را به خود منتسب کند و خود را به ‌طور کلی بریده از گذشته تصویر کند، با عنوان سوژه مدرن یا سوبژکتیویته حاکم بر علم مدرن یاد می‌کنند. 🔸همین روحیه بود که اندیشمندان را به سمتی هدایت کرده بود که نه ‌تنها نمی‌توان فکر را مستقل از جامعه تصور کرد؛ بلکه واقعیت را نیز نمی‌توان مستقل از اجتماع تصور کرد. ازاین‌رو، به این سمت حرکت کردند که واقعیت، ساختی اجتماعی دارد. 🔸این علم دوره مدرن، نه ‌تنها برای جوامع دیگر مفید نیست، بلکه حداقل دو خطر اساسی برای آنها دارد: 🔸یک) علوم‌انسانی و اجتماعی جهان مدرن و پسامدرن، جامعه را از علمی که برای شناسایی و ساختن خود لازم دارند بازمی‌دارد؛ به ‌نحوی که با ارائه یک علم‌نما به جای علم، جامعه علمی و نهاد عهده‌دار علم کشور را دچار ناآگاهی نهادی از وضعیت خود و کشور می‌سازد. همچنین احساس نیاز به علم اجتماعی واقعی و علم اجتماعی مرتبط با نظام اجتماعی خود را نیز از بین می‌برد. 🔸دو) این علم انسانی و اجتماعی (علم‌نما)، وقتی وارد نظام علمی و اجتماعی یک کشور شود، در صورت موفقیت و در اختیار گرفتن نهاد علم آن کشور، شروع به بازتولید جامعه‌ای می‌کند که از آن جامعه آمده و انسانی را می‌سازد که بر اساس آن ساخته شده است. از این ‌جهت، نه ‌تنها فایده‌ای که علم اجتماعی باید به یک کشور برساند، توسط این علم‌نما سلب می‌شود، بلکه مانند یک ماشین آگاهی کاذب، دائماً با نظام اجتماعی تولید چالش می‌کند. 📝 هادی موسوی، عضو هیئت علمی گروه فلسفه علوم انسانی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه 📥 جهت مطالعه نسخه کامل یادداشت کلیک کنید. 📍کانال مجله خردورزی: @kheradvarzi_ir