ا ﷽ ا آسمانیها شما چرا گریه میکنید؟ مازمینیها دیگر صدای گرمش را نمیشنویم شما که او را با همه خلوصش در بر گرفته اید. دلم بحال خودمان می‌سوزد خودِ زمینیمان . همیشه تا یکی پیدا می‌شود که دلمان به بودنش قرص است ، تا یکی پیدا می‌شود که از جنس خودمان است و با ما درد مشترک دارد...زود از دستش می‌دهیم. تا می آییم طعم شیرین همدلی مسولانه را بچشیم کاممان تلخ می‌شود. بخیل‌‌ها با بخلشان نمی‌گذارند حسودها با حسادتشان غرغروها با غرغرشان و شما آسمانیها .... باشد این شهید هم باشد برای شما و داغ نبودنش بماند برای ما.... اما شما را بخدا برایمان دعا کنید برای قدمهایمان که استوار بماند برای شانه هایمان که نلرزد برای اندیشه هایمان که سبز بماند برای ایمانمان که محکم تر بشود و برای نسلمان که دور از ولایت نماند برایمان دعا کنید ما زمینیها پشتمان به دعای شما آسمانیها گرم است. شهید زنده تر از همیشه می آید بروی دست ... نه ، به اندیشه می آید. خودمانی